گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد يازدهم
 سوره سی و هفتم (الصافات) ...



ص : 103
اشاره
این سوره مبارکه مکّی است.
عدد آیات: ... ص : 103
صد و هشتاد و دو به عدد کوفی، و صد و هشتاد به عدد بصري.
عدد کلمات: ... ص : 103
هفصد و شصت کلمه.
عدد حروف: ... ص : 103
سه هزار و هشتصد و بیست و شش حرف.
ثواب تلاوت: ... ص : 103
را در هر جمعه، همیشه محفوظ « و الصافات » ابن بابویه (رحمه اللّه) از حضرت صادق علیه السلام فرمود: هر که قرائت کند سوره
باشد از هر آفتی، و دور گردد از او هر بلائی در دنیا، و روزي داده شود در دنیا باوسعتترین روزي، و نرسد او را در مال و اولاد و
بدن او بدي از شیطان رجیم و نه از سلطان سرکش، و اگر بمیرد در روز یا شب جمعه مبعوث فرماید او را شهید و بمیراند او را
«1» . شهید و داخل فرماید او را در بهشت با شهداء در اعلی درجه بهشت
تذکره: ... ص : 103
تذکرات در سورههاي سابقه راجع به آثار و خواص مترتبه بر آن فراموش نشود.
__________________________________________________
. 1) ثواب الاعمال (چ بیروت 1403 ق) ص 141 )
ص: 104
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 1] ... ص : 104
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
( وَ الصَّافَّاتِ صَ  فا ( 1
وَ الصَّافَّاتِ صَ  فا: به حق ملائکه که در آسمانها صف کشیدهاند براي عبادت صف زدنی، یا ملائکه که در میان هوا پرها گسترده تا
به هر چه فرمان رسد عمل کنند، یا به جاهدین که به جهاد صف کشیده، یا به عالمان که در صف افاده قائمند، یا مرغانی که در جوّ
صفحه 118 از 372
هوا صف زدهاند صف زدنی.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 2] ... ص : 104
( فَالزَّاجِراتِ زَجْراً ( 2
فَالزَّاجِراتِ زَجْراً: پس به حق ملائکه که راننده شیاطین از صعود به آسمان راندنی، یا به ملائکه راننده ابرها که در اطراف عالم
منتشر شوند، یا به اهل عبادت که به کثرت نماز رانده شیاطیناند، یا به علما که زجر کفره و فسقه کنند به دلایل ساطعه و حجج
لامعه و مردمان را از معاصی و نواهی زجر نمایند، یا بطیور که به گفتن ذکر خدا انواع آفات را از خود دور کنند دور کردنی.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 3] ... ص : 104
اشاره
( فَالتَّالِیاتِ ذِکْراً ( 3
فَالتَّالِیاتِ ذِکْراً: و به حق ملائکه که خوانندگانند تسبیح و تهلیل و تحمید الهی را، یا ملائکه که خوانندگانند وحی الهی را به انبیاء،
یا قرائت کنندگانند کتابی که ذکر حوادث است تا یقین ایشان بر وفق خبر زیاده شود، یا به مجاهد که در کر و فر به ذکر الهی
مشغولند، یا به عابدان که اکثر اوقات تلاوت قرآن را بر سبیل الزام و حجت بر خصم خوانند، یا مرغانی که خداي خود را یاد کنند
یاد کردنی.
ص: 105
بیان: ... ص : 105
زیرا « رب الصافات، رب الزاجرات، رب الذاکرات » در این سوگندها خداي تعالی است به تقدیر مضاف یعنی « مقسم به » نزد بعضی
تعظیم مقسم به شرط است و بر بندگان واجب است که مقسم به آنها خدا باشد نه غیر، حذف مضاف به جهت دلالت حجج عقول
است. نزد بعضی مورد قسم خود اینها به جهت دلالت اینها بر وحدت خداي تعالی و صفات ذاتیه که مبنی است بر تعظیم ایشان. و
حق سبحانه را جایز است به مخلوقات خود سوگند، اگرچه بندگان را سوگند به ذات سبحانی مختص است نه به غیر.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 4] ... ص : 105
( إِنَّ إِلهَکُمْ لَواحِدٌ ( 4
إِنَّ إِلهَکُمْ لَواحِدٌ: بدرستی که خداي شما یکتا است در ذات و یگانه در صفات.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 5] ... ص : 105
( رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ رَبُّ الْمَشارِقِ ( 5
رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: پروردگار آسمانها و زمینها، وَ ما بَیْنَهُما: و آنچه ما بین آسمانها و زمینها است از اصناف مخلوقات و انواع
موجودات، وَ رَبُّ الْمَشارِقِ: و پروردگار مشرقهاي کواکب یا موضع آفتاب، و آن در هر سال سیصد و شصت مشرق است در هر
روز از ایام سال از مشرقی طلوع کند. و چون اختلاف مغارب به اختلاف مشارق است لذا اکتفا به آن فرمود. و شکی نیست که
صفحه 119 از 372
انتظام این امور بروجه اکمل با امکان غیر آن، دلیل صریحی است بر وجود صانع حکیم.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 6] ... ص : 105
( إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَۀٍ الْکَواکِبِ ( 6
ص: 106
بعد از آن به طریق التفات از غیبت به تکلم عدول فرماید که:
إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا: بدرستی که ما زینت دادیم آسمان دنیا را که نزدیکتر است به کره زمین، بِزِینَۀٍ الْکَواکِبِ: به زینت ستارگان و
آفریدن بر وجهی که نقوش مایلند به جانب آن و مناظره کنند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 7] ... ص : 106
( وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مارِدٍ ( 7
وَ حِفْظاً: و حفظ فرمودیم آسمان را حفظ کردنی، مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مارِدٍ:
از برآمدن هر شیطان سرکش نافرمان. شیاطین قبل از زمان بعثت حضرت ختمی مرتبت صلّی اللّه علیه و آله به آسمان صعود و کلام
ملائکه میشنیدند و وسوسه کهنه مینمودند، میگفتند ما علم غیب داریم و بدین سبب مردمان را گمراه مینمودند حق تعالی به
برکت بعثت حضرت، آنها را به شهاب ثاقب بازداشت.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 8] ... ص : 106
( لا یَسَّمَّعُونَ إِلَی الْمَلَإِ الْأَعْلی وَ یُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جانِبٍ ( 8
لا یَسَّمَّعُونَ إِلَی الْمَلَإِ الْأَعْلی (کلام مبتدا) یعنی نمیشنوند شیاطین، یعنی طاقت ندارند که بشنوند و گوش فرا دارند به سخنان ملاء
اعلی، یعنی اشراف ملائکه، که مطلعند بر اسرار لوح محفوظ و با یکدیگر گویند: وَ یُقْذَفُونَ: و انداخته میشوند، یعنی ملائکه بر
آنها میافکنند شهب ثاقب، مِنْ کُلِّ جانِبٍ: از هر طرف آسمان که به قصد استماع صعود کنند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 9] ... ص : 106
( دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ ( 9
ص: 107
دُحُوراً: در حالتی که رانده میشوند از جانب آسمان، رانده میشوند از آسمان راندنی به عنف و قهر، وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ: و مر
شیطان را است در آخرت عذابی ثابت و دائم که هرگز منقطع نشود و آن شیاطین طاقت شنیدن کلام آنها را ندارند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 10 ] ... ص : 107
( إِلاَّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَۀَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ ( 10
إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَۀَ: مگر آنکه از آنها دریابد کلام ملائکه را یک ربودن، یعنی بدزدد یک سخن را از ایشان، فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ:
پس از پی در آید او را آتشی درخشنده و سوزنده، یا ستاره روشن که نور او بر او ریزان و او را محترق یا متأذي سازد. چون
شیاطین خلق آنها از آتشی است مشوب به اجزاء هوائیه نه از آتش خالص، پس آتش صرف در او تأثیر کند و آتش قوي آتش
صفحه 120 از 372
ضعیف را مستهلک سازد و نابود کند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 11 ] ... ص : 107
اشاره
( فَاسْتَفْتِهِمْ أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْنا إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طِینٍ لازِبٍ ( 11
شأن نزول: ... ص : 107
کفار منکر قیامت، دعوي شجاعت و در میان قریش لاف قوت و مفاخرت مینمودند، آیه شریفه نازل شد:
فَاسْتَفْتِهِمْ: پس بپرس از این جماعت، أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً: آیا ایشان سختترند از جهت آفرینش، أَمْ مَنْ خَلَقْنا: یا آنکه خلق نموده بودیم
قبل از ایشان از امم سابقه که در قوت به مراتب از ایشان بیشتر بودند هلاك نمودیم و معذب ساختیم، پس چگونه قوت و صلابت
در مقابل عذاب ما خواهند داشت، إِنَّا خَلَقْناهُمْ: بدرستی که ما آفریدهایم همه ایشان را، مِنْ طِینٍ لازِبٍ: از گل چسبنده که در نهایت
سستی و پستی است، یعنی اصل همه از آدم و آدم از این
ص: 108
براي تغلیب و معنی آنکه آیا آفریدن ایشان دشوارتر است بر ما، یا آنچه آفریدهایم از ملائکه و « من » گل خلق شده. اولی آنکه
آسمان و زمین و کوهها و دریا و شهب، و چگونه خلق آنها دشوارتر باشد و حال آنکه همه مخلوق شدهاند از گل چسبنده که در
نهایت سستی و پستی است نسبت به مخلوقات دیگر.
تنبیه: ... ص : 108
آیه اثبات معاد و رد استحاله آنان است بدین تقریر: استحاله اعاده ایشان یا به جهت عدم ماده است، یا عدم قدرت فاعل و هر دو
باطل است. اما اول- زیرا حصول ماده ایشان که گل چسبنده است از ضم اجزاء مائیه است به اجزاء ارضیه، و این هر دو باقی و قابل
انضمام باشد. اما دوم- به جهت آنکه ذاتی که قادر باشد بر خلق اشیاء مذکوره، البته بر ضم این اجزاء و اعاده حیات در آن قادر
خواهد بود، زیرا قدرت صفت ذاتیه، و هرگز از ذات منفک نشود و متغیر نگردد و نسبت آن به همه مقدورات یکسان است.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 12 ] ... ص : 108
( بَلْ عَجِبْتَ وَ یَسْخَرُونَ ( 12
حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله گمان مینمود هر که قرآن را بشنود ایمان آورد، چون مشرکان به استماع قرآن زبان استهزاء و
سخریه گشودند حضرت از این حال متعجب شد این آیه آمد:
بَلْ عَجِبْتَ: بلکه نه چنانست که ایشان مطیع شوند، تعجب نمودي از ایمان نیاوردن به قرآن، وَ یَسْخَرُونَ: و حال آنکه ایشان سخریه
میکنند به آن، یا تعجب نمودي با وجود قدرت الهی بر اعاده خلق، چرا کفار مکه انکار قول تو کنند در بعث و حشر و حال آنکه
آنها افسوس دارند از تعجب تو.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 13 ] ... ص : 108
صفحه 121 از 372
( وَ إِذا ذُکِّرُوا لا یَذْکُرُونَ ( 13
وَ إِذا ذُکِّرُوا: و چون پند داده شوند به قرآن، لا یَذْکُرُونَ: پند نپذیرند به آن، یا چون برهان معاد را براي آنها تذکر دهند، متذکر
نشوند به جهت عدم تفکر
ص: 109
و تدبر در آیات بعث.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 14 ] ... ص : 109
( وَ إِذا رَأَوْا آیَۀً یَسْتَسْخِرُونَ ( 14
وَ إِذا رَأَوْا آیَۀً: و چون ببینند آیتی از آیات خدا، یعنی معجزهاي که دلالت بر صدق قول تو نماید مانند انشقاق قمر و غیره،
یَسْتَسْخِرُونَ: مبالغه کنند در سخریت، یا یکدیگر را به سخریت میخوانند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 15 ] ... ص : 109
( وَ قالُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِینٌ ( 15
وَ قالُوا إِنْ هذا: و گویند نیست اینکه ما دیدیم و شنیدیم، إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ: مگر جادوئی آشکارا.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 16 ] ... ص : 109
( أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ ( 16
و بر سبیل عناد و استهزاء گویند:
أَ إِذا مِتْنا: آیا چون بمیریم ما، وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً: و باشیم ما خاك و استخوانهاي بیگوشت و پوست، أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ: آیا برانگیخته
شدگان باشیم، یعنی بعد از آنکه خاك شده باشیم چگونه مبعوث شویم؟
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 17 ] ... ص : 109
( أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ ( 17
أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ: آیا پدران نخستین ما که خاك شدهاند هم زنده شوند، (استفهام انکاري است) یعنی هرگز ما و پدران ما را زنده
نکنند.
ص: 110
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 18 ] ... ص : 110
( قُلْ نَعَمْ وَ أَنْتُمْ داخِرُونَ ( 18
بعد از آن حق سبحانه در جواب ایشان فرماید:
قُلْ نَعَمْ: بگو اي پیغمبر مر این منکران بعث را: آري، همه شما مبعوث شوید با پدران خود، وَ أَنْتُمْ داخِرُونَ: و حال آنکه خوار و
بیمقدار باشید در نشأه آخرت.
صفحه 122 از 372
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 19 ] ... ص : 110
( فَإِنَّما هِیَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ فَإِذا هُمْ یَنْظُرُونَ ( 19
و آن هنگام که اراده الهی تعلق یابد به بعث:
فَإِنَّما هِیَ زَجْرَةٌ واحِ دَةٌ: پس جز این نیست که آن بعث یک راندن بود، یعنی یک نفخه اسرافیل که در صور دمد، فَإِذا هُمْ یَنْظُرُونَ:
پس ناگاه ایشان زنده شده و از قبر بیرون آمده نگاه کنند به قیامتی که تکذیب میکردند و میبینند جزاي آنچه کردهاند از اعمال
قبیحه و افعال ناپسندیده.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 20 ] ... ص : 110
( وَ قالُوا یا وَیْلَنا هذا یَوْمُ الدِّینِ ( 20
وَ قالُوا یا وَیْلَنا: و گویند اي واي بر ما (این کلمه در وقت وقوع هلاك و عذاب گفته شود) یعنی واي بر هلاکت و عذاب ما، هذا
یَوْمُ الدِّینِ: اینست روز پاداش افعال ما که به آن وعده میدادند. مراد آنکه آن روز ایمان شهودي و ایشان معترف شوند و از
تکذیب و عناد خود نادم گردند، و هر چند مذلت و فروتنی نمایند فایدهاي نخواهد داشت. ملائکه به آنها خطاب کنند:
ص: 111
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 21 ] ... ص : 111
( هذا یَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِي کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ ( 21
هذا یَوْمُ الْفَصْلِ: این روز حکم است، یا روز جدا کردن نیکان از بدان و تمیز حق از باطل به این وجه که مطیع را به بهشت برند به
طریق اجلال و اکرام و عاصی را به دوزخ کشند بر سبیل اهانت و ایلام. نزد بعضی این کلام حکایت از قول کفار است، یعنی
منکران بعث با هم گویند که این روز جدا کردن نیکوکاران است از بدکاران، الَّذِي کُنْتُمْ بِهِ تُکَ ذِّبُونَ: آن روزي که بودید به آن
تکذیب میکردید و باور نمیداشتید.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 22 ] ... ص : 111
( احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما کانُوا یَعْبُدُونَ ( 22
بعد از آن ندا رسد به ملائکه:
احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا: جمع کنید و فراهم آورید آن کسانی را که ستم کردند به خود سبب شرك و تکذیب پیغمبران، یا به ارتکاب
معاصی و تعدي به مردمان، یعنی جمع کنید همه ظالمان و ستمکاران را، وَ أَزْواجَهُمْ: و امثال آنها یا اعوان و اتباع یا زنان ایشان که
هم مذهب ایشان باشند، یا شیاطین که قرین آنها بوده باشند در موقف. حاصل آنکه هر طبقه را با مثل خود، بتپرست را با
بتپرست، و ستاره پرستان با ستاره پرست، و زنان کافران با کافران، و زانی را بازانی، و خمار را با خمار، و ظلمه را با اتباع آنان و
هر گروهی را با امثال خود در محشر حاضر کنند، وَ ما کانُوا یَعْبُدُونَ: و آنچه بودند که ستایش و پرستش میکردند.
ص: 112
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 23 ] ... ص : 112
صفحه 123 از 372
( مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلی صِراطِ الْجَحِیمِ ( 23
مِنْ دُونِ اللَّهِ: غیر از خداي واحد احد از اصناف بتان. چون ایشان را در موقف خودشان جمع کنند، فَاهْدُوهُمْ: پس راه نمایند ایشان
را، إِلی صِراطِ الْجَحِیمِ: به راه جهنم تا سلوك نمایند در آن.
نکته: تعبیر به هدایت که دلالت موصله است به مطلوب، از باب تهکّم و سرزنش باشد.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 24 ] ... ص : 112
( وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ ( 24
وَ قِفُوهُمْ: و باز دارید و توقیف کنید ایشان را در پل صراط، إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ: بدرستی که ایشان پرسیده خواهند شد و مسئولیت دارند
از عقاید فاسده و اعمال قبیحه و سایر امور مبتدعه. نزد ابن عباس: سؤال کرده شود از کلمه توحید (لا اله الا اللّه). در مصحف ابن
بنا براین تنزیل با تاویل باشد. « علیه السلام » ( مسعود نوشته: (وقفوهم انهم مسئولون عن ولایۀ علی بن أبی طالب
ینابیع المودة- باب 37 صفحه 112 ، دیلمی در فردوس الاخبار از ابی سعید الخدري از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله در این آیه
.« انّهم مسئولون عن ولایۀ علی بن أبی طالب » : شریفه فرمود
در علل- ابن بابویه (رضوان اللّه) علیه از آن حضرت در تفسیر این آیه فرمود:
لا یجاوز قدما عبد حتّی یسئل عن اربع: عن شبابه فیما ابلاه و عن عمره فیما افناه و عن ماله من این جمعه و فیما انفقه و عن حبّنا اهل
- قدم برندارد بنده روز قیامت تا سؤال شود از چهار چیز: 1- از جوانی در چه چیز کهنه نمودي. 2 «1» : البیت
__________________________________________________
1) این روایت را شیخ صدوق در فضائل الشیعه حدیث ششم آورده است. )
ص: 113
از عمر او (که) در چه چیز فانی ساختی. 3- از مال او (که) از کجا جمع و در چه خرج نمودي. 4- از محبت ما اهل بیت.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 25 ] ... ص : 113
( ما لَکُمْ لا تَناصَرُونَ ( 25
بعد از وقوف اهل عصیان و طغیان، از روي توبیخ به ایشان گویند:
ما لَکُمْ لا تَناصَ رُونَ: چیست مر شما را که یاري یکدیگر نمیکنید در تخلیص عذاب و عقاب. ایشان جواب ندهند، حق تعالی
ملائکه را فرماید که ایشان بر نصرت قدرت ندارند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 26 ] ... ص : 113
( بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ ( 26
بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ: بلکه ایشان امروز تسلیم شوندگانند و به جهت عجز و ناتوانی از چاره منقاد شدگانند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 27 ] ... ص : 113
( وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ ( 27
بعد از آنکه در موقف از جواب ملائکه ساکت شوند، با یکدیگر در مقام مخاصمه و مجادله برآیند:
صفحه 124 از 372
وَ أَقْبَلَ بَعْضُ هُمْ عَلی بَعْضٍ: و رو آورند بعضی از ایشان بر بعضی دیگر، یَتَساءَلُونَ: سؤال میکنند، یعنی گمراهان از گمراه کنندگان
پرسند که چرا ما را گمراه مینمودید؟ ایشان گویند چرا شما قول ما را قبول میکردید.
ص: 114
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 28 ] ... ص : 114
( قالُوا إِنَّکُمْ کُنْتُمْ تَأْتُونَنا عَنِ الْیَمِینِ ( 28
قالُوا إِنَّکُمْ کُنْتُمْ: گویند ضالین به مضلین بدرستی که بودید شما که، تَأْتُونَنا عَنِ الْیَمِینِ: میآمدید به ما از جهت میمنه و خیرخواهی.
چون یمین نسبت به شمال اشرف عضو و امتن آن و عرب به جهت تیمن به آن مصافحه و مماسحه و مناوله میکند، و جانب شمال
را متشأم میدانند، و در شرع همین طریقه را منظور میدارند. و یا استعاره براي قوت و قهر باشد، یعنی شما ما را از روي قهر از دین
حق بازداشتید و به دین باطل دعوت کردید.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 29 ] ... ص : 114
( قالُوا بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ ( 29
قالُوا بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ: گویند رؤساي کفار در جواب آنها نه چنین است که شما میگوئید بلکه نبودید شما گرویدگان، یعنی به
راه راست نبودید تا ما شما را گمراه کنیم، زیرا در واقع شما گمراه بودید و هر چه پیغمبر شما را به حق دعوت نمود، به اختیار خود
قبول نکردید و به گمراهی ماندید.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 30 ] ... ص : 114
( وَ ما کانَ لَنا عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ بَلْ کُنْتُمْ قَوْماً طاغِینَ ( 30
وَ ما کانَ لَنا: و نبود براي ما، عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ: بر شما هیچ قوت و قدرتی که به اجبار و اکراه شما را گمراه کنیم، بَلْ کُنْتُمْ قَوْماً
طاغِینَ: بلکه بودید شما گروهی سرکشی کنندگان و از حد گذشتگان در طریق ظلم و عصیان، یعنی به اختیار خود بر طغیان ثابت و
راسخ بودید، پس امروز ملامت و
ص: 115
عتاب مخصوص ما نباشد بلکه لازم ما و شما باشد.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 31 ] ... ص : 115
( فَحَقَّ عَلَیْنا قَوْلُ رَبِّنا إِنَّا لَذائِقُونَ ( 31
فَحَقَّ عَلَیْنا قَوْلُ رَبِّنا: پس واجب و لازم شد بر همه ما و شما کلام پروردگار ما که کلمه وعید و عذاب است، إِنَّا لَذائِقُونَ: بدرستی
که ما در این روز چشاندگانیم عذاب را.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 32 ] ... ص : 115
( فَأَغْوَیْناکُمْ إِنَّا کُنَّا غاوِینَ ( 32
بعد از آن اقرار به گمراهی خود نموده گویند:
صفحه 125 از 372
فَأَغْوَیْناکُمْ: پس ما شما را گمراه کردیم و از حق بازداشتیم، إِنَّا کُنَّا غاوِینَ: بدرستی که ما بودیم گمراهان و از طریق بیرون رفتگان،
یعنی چون ما گمراه بودیم خواستیم شما هم در ضلالت مثل ما باشید.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 33 ] ... ص : 115
( فَإِنَّهُمْ یَوْمَئِذٍ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ ( 33
فَإِنَّهُمْ یَوْمَئِذٍ: پس بدرستی که متبوعان و تابعان در آن روز، فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ: در چشیدن عذاب مشترك هستند همچنانکه در
شرك و گمراهی شریک بودند، یعنی مخاصمه آنها با هم هیچ فایده نخواهد داشت و همه ایشان در عذاب جهنم مخلد باشند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 34 ] ... ص : 115
( إِنَّا کَذلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ ( 34
إِنَّا کَذلِکَ: بدرستی که ما مانند این عذاب، نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ: پاداش
ص: 116
میدهیم مشرکان را یا این چنین جزا میدهیم مجرمان فرمان خود را، زیرا سبب عقوبت اجرام است، پس هر که مرتکب شود
مستوجب عقوبت گردد.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 35 ] ... ص : 116
( إِنَّهُمْ کانُوا إِذا قِیلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ ( 35
إِنَّهُمْ کانُوا: بدرستی که ایشان بودند کسانی که، إِذا قِیلَ لَهُمْ: وقتی گفته شود مر ایشان را، لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ: کلمه توحید که لا اله الا
اللّه است، یَسْتَکْبِرُونَ: تکبر و سرکشی میکردند از گفتار و قبول آن، یا ایمان نمیآوردند به داعی آن که پیغمبر باشد.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 36 ] ... ص : 116
( وَ یَقُولُونَ أَ إِنَّا لَتارِکُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ ( 36
وَ یَقُولُونَ: و میگفتند، أَ إِنَّا لَتارِکُوا آلِهَتِنا: آیا ما ترك کنندگانیم پرستش خدایان خود را، لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ: براي شعر گوینده و عقل
پوشیده، یعنی براي شاعر و دیوانه ترك پرستش خدایان خود کنیم.
حق تعالی رد ایشان فرمود که نه چنان است که پیغمبر شاعر و مجنون باشد:
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 37 ] ... ص : 116
( بَلْ جاءَ بِالْحَقِّ وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِینَ ( 37
بَلْ جاءَ بِالْحَقِّ: بلکه آمد بسوي ایشان حق و حقانیت، یا آورد به ایشان دین حق و کتاب حق را، وَ صَ دَّقَ الْمُرْسَلِینَ: و تصدیق کرد
پیغمبرانی که
ص: 117
پیش از او بودند به این معنی که به ایشان آورد آنچه انبیاء به آن مبعوث شدند از کلمه توحید، یا آنچه بشارت داده بودند از ظهور
دین اسلام.
صفحه 126 از 372
دین اسلام.
آنگاه خطاب به کفار فرماید که:
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 38 ] ... ص : 117
( إِنَّکُمْ لَذائِقُوا الْعَذابِ الْأَلِیمِ ( 38
إِنَّکُمْ لَذائِقُوا الْعَذابِ الْأَلِیمِ: بدرستی که شما هر آینه چشندگانید عذاب دردناك را به سبب شرك و تکذیب پیغمبر و نسبت
ناشایستگی.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 39 ] ... ص : 117
( وَ ما تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ( 39
وَ ما تُجْزَوْنَ: و جزا داده نشوید، إِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ: مگر آنچه بودید که میکردید، یعنی پاداش شما بر وفق اعمال و بر قدر اعمال
شماست.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 40 ] ... ص : 117
( إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ( 40
إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِ ینَ: (استثناء از اصل جزاي اعمال) یعنی مشرکان و مجرمان جزا داده شوند به عذاب و عقوبت مگر بندگان
خالص که به خلوص نیت عبادت و فرمانبرداري حق را نمایند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 41 ] ... ص : 117
( أُولئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ ( 41
أُولئِکَ لَهُمْ: آن گروه مخلصان را براي ایشان است، رِزْقٌ مَعْلُومٌ: روزي دانسته شده، یعنی در آن آفریده شده باشد از دوام و بقا و
طعم خوش و رائحه طیب و حسن منظر و محض لذت، و لذا بیان فرماید:
ص: 118
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 42 ] ... ص : 118
( فَواکِهُ وَ هُمْ مُکْرَمُونَ ( 42
فَواکِهُ: میوههاي متنوعه است که مقصود از خوردن آن تلذذ نفس است نه تغذي و حفظ صحت و بدل ما یتحلل، زیرا ابدان ایشان
محفوظ از تغیر و فتور و خلل و نقصان است. وَ هُمْ مُکْرَمُونَ: و ایشان بزرگواران و با تعظیم و تجلیل باشند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 43 ] ... ص : 118
( فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ ( 43
فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ: در بهشتها به انواع ناز و نعمت بیپایان.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 44 ] ... ص : 118
صفحه 127 از 372
( عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ ( 44
عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ: بر بالاي تختها آراسته در حالتی که رو بروي یکدیگر و به دیدار هم بهرهور باشند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 45 ] ... ص : 118
( یُطافُ عَلَیْهِمْ بِکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ ( 45
یُطافُ عَلَیْهِمْ: گردانیده میشوند برایشان و دور میزنند غلمان و حور العین بر اطراف ایشان، بِکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ: به جامی شیشه پر از
خمري که بر روي زمین بهشت گذرد، یا از چشمه بیرون آید. و این خمر مانند خمر دنیا نیست که صفرت و مرارت و غثیان و تهوع
و ازاله عقل نماید، بلکه آن،
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 46 ] ... ص : 118
( بَیْضاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ ( 46
ص: 119
بَیْضاءَ: سفید که سفیدي آن از شیر بیشتر، و در کمال صفا و لطافت و نورانیت است، لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ: لذیذ خوش مزه مر آشامندگان
را.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 47 ] ... ص : 119
( لا فِیها غَوْلٌ وَ لا هُمْ عَنْها یُنْزَفُونَ ( 47
لا فِیها غَوْلٌ: نیست در آن شراب فسادي و آفتی که بر خمر دنیا مترتب است مانند ستر عقل و هذیان و عربده و صداع و وجع بطن و
قی و غیر آن، وَ لا هُمْ عَنْها یُنْزَفُونَ: نیستند بهشتیان که از خوردن آن شراب مست شوند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 48 ] ... ص : 119
( وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ عِینٌ ( 48
وَ عِنْدَهُمْ قاصِ راتُ الطَّرْفِ: و نزد ایشان باشد زنانی که کوتاه نظر باشند، یعنی چشم خود را مقصور ساخته به شوهران خود و به
دیگري نگاه نکنند، عِینٌ: فراخ چشمان باشد یا آنکه سیاهی و سفیدي آن در نهایت مرتبه کمال باشد.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 49 ] ... ص : 119
( کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ( 49
کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ: گویا آن زنان در صفاي بشره و سفیدي اعضا، بیضهاي شتر مرغند که پوشیده باشند. عادت شتر مرغ آنست که
بیضه را در زیر پر خویش بپوشاند تا غباري بر آن ننشیند و متغیر نگردد و حرارت آفتاب و هوا رنگ آن را نگرداند. و چون بیاض
بیضه اندك زردي دارد و این احسن الوان ابدان است نزد عرب، لذا حق تعالی تشبیه به آن نموده. بهشتیان بالاي تختها نشسته
حوریان برابر آنها ایستاده و با یکدیگر مکالمه و گزارشات دنیا را با هم گویند.
ص: 120
صفحه 128 از 372
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 50 ] ... ص : 120
( فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ ( 50
فَأَقْبَلَ بَعْضُ هُمْ عَلی بَعْضٍ: پس رو آوردند بعضی از ایشان به بعض دیگر، یَتَساءَلُونَ: سؤال کنند از احوال یکدیگر و انعام و اکرام
الهی را در باره خود به یکدیگر خبر دهند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 51 ] ... ص : 120
( قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّی کانَ لِی قَرِینٌ ( 51
قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ: گوید قائلی از ایشان مر یاران خود را، إِنِّی کانَ لِی قَرِینٌ: بدرستی که من وقتی در دنیا بودم، بود مرا همنشینی که
منکر بعث بود.
مراد شیطان انسی است که منکر قیامت بوده. نزد بعضی دو برادرند که در سوره کهف بیان شده.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 52 ] ... ص : 120
( یَقُولُ أَ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِینَ ( 52
خلاصه مؤمن در بهشت رفیقان خود را گوید مرا در دنیا جلیسی بود که به سرزنش:
یَقُولُ أَ إِنَّکَ: میگفت آیا تو، لَمِنَ الْمُصَدِّقِینَ: هر آینه از جمله تصدیق کنندگان بعث و حشري.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 53 ] ... ص : 120
( أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَدِینُونَ ( 53
ص: 121
أَ إِذا مِتْنا: آیا چون بمیریم، وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَ دِینُونَ: و گردیم خاك و استخوانهاي پوسیده و ریز شده ما آن هنگام که به
این کیفیت باشیم، مبعوث شده پاداش داده باشیم؟
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 54 ] ... ص : 121
( قالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ ( 54
قالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ: گوید آن مرد مؤمن با مصاحبان خود آیا شما دیده و دانید، یعنی اطلاع دارید که رفیق منکر ما در کدام
درك جهنم و به چه نوع از عذاب مبتلا باشد. بهشتیان گویند تو او را بهتر میشناسی در جهنم نگاه کن تا بدانی. نزد بعضی قائل
این قول خداي تعالی یا یکی از ملائکه بهشتیان را گوید آیا میخواهید که مطلع شوید بر احوال قرین.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 55 ] ... ص : 121
( فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِی سَواءِ الْجَحِیمِ ( 55
بعد از آن روزنهاي از بهشت به جهنم گشایند و مؤمن را گویند نگاه کن:
فَاطَّلَعَ فَرَآهُ: پس او فرو نگرد، پس بیند همنشین خود را، فِی سَواءِ الْجَحِیمِ: در میان جهنم.
صفحه 129 از 372
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 56 ] ... ص : 121
( قالَ تَاللَّهِ إِنْ کِدْتَ لَتُرْدِینِ ( 56
قالَ تَاللَّهِ: گوید با او به خدا سوگند، إِنْ کِدْتَ لَتُرْدِینِ: بتحقیق و یقین که نزدیک بودي که به سبب اغوا و اضلال هلاك گردانی مر
او به عاقبت آتش جهنم و عذاب گرفتار سازي مرا.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 57 ] ... ص : 121
( وَ لَوْ لا نِعْمَۀُ رَبِّی لَکُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِینَ ( 57
ص: 122
وَ لَوْ لا نِعْمَۀُ رَبِّی: و اگر نبود عطا و بخشش پروردگار من که مرا هدایت فرمود و از اغواي تو نگاهداشت، لَکُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِینَ: هر
آینه بودم از حاضر شدگان با تو و امثال تو در این عذاب و عقاب، پس آن مؤمن بر سبیل توبیخ به همنشین خود گوید:
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 58 ] ... ص : 122
( أَ فَما نَحْنُ بِمَیِّتِینَ ( 58
أَ فَما نَحْنُ بِمَیِّتِینَ: آیا ما نیستیم مردگان، یعنی نمیگفتی در دنیا که ما نمیمیریم.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 59 ] ... ص : 122
( إِلاَّ مَوْتَتَنَا الْأُولی وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ ( 59
إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولی مگر مردن اول که در دنیا بود، وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ: و نیستیم ما عذاب کرده شدگان، زیرا محشور و مبعوث نخواهیم
شد، اکنون دیدي هر چه اعتقاد داشتی و به من میگفتی، خلاف بود و خدا ما را زنده گردانید و تو را به درکه عذاب و مرا به
درجه ثواب رسانید. در اکثر تفاسیر است که این گفتار اهل بهشت باشد که به جهت اظهار سرور به دوام نعیم بهشت از روي تعجب
با یکدیگر گویند: ما را به غیر از چشیدن موت دنیا موت دیگري نخواهد بود و در این بهشت مخلد خواهیم بود.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 60 ] ... ص : 122
( إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ( 60
إِنَّ هذا: بدرستی که این نعمت و خلود و ایمنی عذاب، لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ: هر آینه رستگاري عظیمی است. نزد بعضی این قول خداي
تعالی است
ص: 123
به جهت تقریر قول ایشان.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 61 ] ... ص : 123
( لِمِثْلِ هذا فَلْیَعْمَلِ الْعامِلُونَ ( 61
لِمِثْلِ هذا: از براي مثل این ثواب و فوز و فلاح، فَلْیَعْمَلِ الْعامِلُونَ: پس باید عمل کنند بجا آورندگان اعمال در دنیا نه براي حظوظ
صفحه 130 از 372
دنیویه که مشوب است به آلام سریعه.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 62 ] ... ص : 123
( أَ ذلِکَ خَیْرٌ نُزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ ( 62
بعد از آن به جهت تنبیه بندگان به اقدام طاعات و اجتناب از محرمات و وصول به جنان و نجات از نیران به طریق استفهام تقریري
فرماید:
أَ ذلِکَ خَیْرٌ نُزُلًا: اي کسانی که داراي عقل و ادراك هستید، آیا آنچه مذکور شد از نعم بهشتی و لذت و سرور بهتر است از روي
پیش کشی، أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ: یا درخت زقوم که باعث محنت است.
بیان: ذکر نزل دال است بر آنکه نعم مذکوره براي اهل بهشت به منزله پیش کشی است، و اشعار باشد به آنکه ایشان را سواي آنها
نعمی خواهد بود که عقول از ادراك کیفیت آن قاصر و افهام از معرفت آن عاجز باشد، و همچنین زقوم مانند درختی است در
ولایت تهامه که برگهاي خرد دارد و میوه آن در غایت نتن و نهایت تلخی است، نزل اهل جهنم است. و مسلما مرارت و عفونت آن
درخت به مراتب زیاده از این درخت است که در تهامه باشد، و ایشان را سواي آن از انواع عذاب و عقاب خواهد بود که به خاطر
هیچکس خطور ننمود و به گوش شنوندهاي نرسیده باشد.
کفار چون شنیدند که درخت زقوم در جهنم باشد با یکدیگر گفتند: چگونه میشود و حال آنکه آتش آهن را میگدازد، پس قول
این شخص کاذب و از پیش خود گوید، حق تعالی فرمود:
ص: 124
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 63 ] ... ص : 124
( إِنَّا جَعَلْناها فِتْنَۀً لِلظَّالِمِینَ ( 63
إِنَّا جَعَلْناها: ما قرار دادیم درخت زقوم را که طعام اهل جهنم است، فِتْنَۀً لِلظَّالِمِینَ: ابتلا و امتحان در دنیا براي ستمکاران تا انکار
ایشان آن را مزید بر عقاب آنها باشد، و بدانند ذات قادر متعال که تمام اشیاء در حیطه تصرف و اراده او است البته قدرت دارد که
شجرهاي از جنس آتش در جهنم برویاند براي کفار. ابن الزبعري صنادید قریش را گفت: این شخص میترساند ما را به زقوم، و آن
ما را زقوم ده. « زقینا » : به لغت بربر و افریقیه مسکه و خرما باشد. ابو جهل برخاست و اکابر عرب را به خانه برد و کنیزان را گفت
خداي متعال آیه نازل فرمود: زقوم آن «1» . کنیز زبده و خرما آورد، أبو جهل گفت: بخورید زقومی است که پیغمبر ما را میترساند
نیست که ایشان گمان میبرند:
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 64 ] ... ص : 124
( إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ ( 64
إِنَّها شَجَرَةٌ: بدرستی که درخت زقوم درختی است که، تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ: بیرون آید از بیخ دوزخ و شاخههاي آن به جمیع
درکات رسیده.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 65 ] ... ص : 124
( طَلْعُها کَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّیاطِینِ ( 65
صفحه 131 از 372
طَلْعُها: میوه آن درخت یا خوشه آن، کَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّیاطِینِ: گوئیا که آن سرهاي شیاطین است در تناهی کراهت و قبح منظر.
نکته: این تشبیه تخییلی است، چه شیطان شرّ محض است در طبایع مرکوز
__________________________________________________
.445 - 1) مجمع البیان ج 4 ص 446 )
ص: 125
شده که زشت صورت و کریه منظر است، و لذا هر صورتی که کریه و قبیح است شیطان تشبیه میکنند و صورت آن را به اقبح
گویند و ثمره آن به غایت کریه و قبیح است و آن را « استن » وجهی تصویر کنند. و گویند در میان عرب درختی است که آن را
نامند، حق تعالی زقوم را تشبیه به آن فرمود. « رءوس الشّیاطین »
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 66 ] ... ص : 125
( فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْها فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ ( 66
فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْها: پس بدرستی که جهنمیان هر آینه خورند از آن شجره یا ثمره.
فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ: پس پر کنند از آن شکمها را به اجبار و اکراه یا از شدت گرسنگی.
مروي است که حق تعالی علت جوع را برایشان مسلط سازد بر وجهی که به جهت شدت آن عذابهاي دیگر را فراموش کنند و از
مالک طلب طعام کنند.
مالک میوه درخت زقوم با برگهاي آن به خورد ایشان دهد، و آنها از غایت گرسنگی شکمها را پر کنند. بعد از آن تشنگی بر آنها
«1» . غالب شود، طلب آب کنند، مالک بعد از مدتی آبی که در غایت گرمی است به آنها نشان دهد
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 67 ] ... ص : 125
( ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْها لَشَوْباً مِنْ حَمِیمٍ ( 67
ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْها: پس بدرستی که براي ایشان است برخوردن آن شجره، لَشَوْباً مِنْ حَمِیمٍ: آمیختنی است از آبی که به غایت گرم
و به خورد ایشان دهند. چون آن آب را نزدیک دهن « صدید » و « غساق » باشد آن را آمیخته کنند به
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان ج 4 ص 446 )
ص: 126
و چون به شکم آنها رسد «1» « یشوي الوجوه » : آرند تا بخورند، گوشت صورت ایشان پخته شود از شدت حرارت، چنانچه فرماید
«2» « فقطع امعائهم » : امعاي ایشان پاره پاره شود چنانچه فرماید
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 68 ] ... ص : 126
( ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَی الْجَحِیمِ ( 68
ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ: پس بدرستی که بازگشت ایشان بعد از خوردن زقوم و آشامیدن حمیم که بر سبیل نزل و پیش کشی باشد، لَإِلَی
الْجَحِیمِ: هر آینه بسوي جهنم سوزان باشد.
صفحه 132 از 372
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 69 ] ... ص : 126
( إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آباءَهُمْ ضالِّینَ ( 69
این همه انواع عذاب و عقاب به جهت آنست که:
إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آباءَهُمْ ضالِّینَ: بدرستی که ایشان یافتند پدران خود را گمراهان و به باطل گروندگان.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 70 ] ... ص : 126
( فَهُمْ عَلی آثارِهِمْ یُهْرَعُونَ ( 70
فَهُمْ عَلی آثارِهِمْ: پس ایشان بر اثر پدران خود. یُهْرَعُونَ: شتابنده میشوند.
صیغه مجهول دلالت میکند بر آنکه پدران ایشان تحریص میکردند آنها را به مسارعت به اتباع خود، و آنها بدون « یهرعون » : بیان
تأمل و تعقل و بحث پیروي میکردند و دلائل حق را متابعت نمیکردند، لا جرم گرفتار وبال و نکال آن شدند.
__________________________________________________
. 1) سوره کهف آیه 29 )
. 2) سوره محمد آیه 15 )
ص: 127
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 71 ] ... ص : 127
( وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَکْثَرُ الْأَوَّلِینَ ( 71
بعد از آن امم سابقه اخبار فرماید:
وَ لَقَدْ ضَ لَّ قَبْلَهُمْ: و هر آینه بتحقیق گمراه شدند پیش از این کفار، أَکْثَرُ الْأَوَّلِینَ: بیشتر پیشینیان مانند قوم نوح و عاد و ثمود و غیر
آیه شریفه دال است بر آنکه اهل باطل در هر زمان بیشتر از حق بودهاند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 72 ] ... ص : 127
( وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا فِیهِمْ مُنْذِرِینَ ( 72
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا: و هر آینه بتحقیق فرستادیم، فِیهِمْ مُنْذِرِینَ: در میان ایشان ترسانندگان، یعنی پیغمبران که ایشان را از عذاب و عقاب
الهی بترسانیدند و ایشان قول انبیاء را قبول نکردند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 73 ] ... ص : 127
( فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَۀُ الْمُنْذَرِینَ ( 73
فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ: پس نگاه کن به دیده اعتبار چگونه بود، عاقِبَۀُ الْمُنْذَرِینَ: عاقبت و سر انجام کار بیم شدگان و به چه شدت و
عذاب بر آن مکذبان و معاندان فرود آمد. «1» فظاعت
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 74 ] ... ص : 127
صفحه 133 از 372
( إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ( 74
إِلَّا عِبادَ اللَّهِ: مگر بر بندگان شایسته خدا، الْمُخْلَصِینَ: پاك کرده
__________________________________________________
. 1) فظاعت: از حد تجاوز کردن در شناعت و بدي، شناعت، بدي. فرهنگ معین ج 2 ص 2555 )
ص: 128
شدگان از لوث شرك و عناد که به انذار منتفع شدند، یا انبیاء و سایر اهل اخلاص که خداي تعالی ایشان را خلاص ساخت از آن
عذاب و وعده فرمود ایشان را به جزیل ثواب در روز حساب.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 75 ] ... ص : 128
( وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ ( 75
بعد از اجمال حال امم سابقه، تفصیل قصص ایشان فرمود:
وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ: و هر آینه بتحقیق خواند ما را نوح به نصرت خود و هلاك قوم بعد از اتمام حجت به موعظه و ارشاد و نومیدي از
آنها، و ما نداي او را اجابت نمودیم، فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ: پس نیک اجابت کنندهایم ما چون او را نصرت دادیم و قوم او را به طوفان
غرق کردیم.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 76 ] ... ص : 128
( وَ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ ( 76
وَ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ: و نجات دادیم و رها ساختیم او و کسان او را، یعنی جماعتی که در کشتی با او بودند، مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ: از اندوه
بزرگ که غرق یا ایذاي قوم باشد.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 77 ] ... ص : 128
( وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقِینَ ( 77
وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ: و گردانیدیم بعد از غرق فرزندان او را، هُمُ الْباقِینَ: ایشان باقیماندگان، یعنی همه را هلاك و همان اولاد او را که
حام و سام و یافث و چهار دختر بودند گذاشتیم و همه مردمان را بعد از حضرت نوح علیه السلام از او پیدا کردیم، و لذا حضرت
نوح را به این اعتبار آدم ثانی گویند. در خبر است که
ص: 129
همه عرب و فارس و روم از اولاد سام، و ترك و صقالیه و خزر و یأجوج و مأجوج از نسل یافث، و همه هندیان از اولاد حام هستند.
«1»
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 78 ] ... ص : 129
( وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ ( 78
وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ: و باقی گذاشتیم بر نوح ذکر جمیل و ثناي نیکو، فِی الْآخِرِینَ: در میان جماعتی که در آخر پیدا شدند، یعنی در زمان
حضرت خاتم صلی اللّه علیه و آله.
صفحه 134 از 372
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 79 ] ... ص : 129
( سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ ( 79
سَلامٌ عَلی نُوحٍ: سلام و تحیت بر نوح است، فِی الْعالَمِینَ: در میان عالمیان، یعنی گذاشتیم بر نوح در میان امم لاحقه.
مشعر است بر ثبوت این ذکر جمیل در میان مردمان بطوري که هیچکس خالی نباشد از ذکر این کلمه و « فی العالمین » بیان: در ذکر
حقیقت معنی به این راجع است که ثابت گردانیده خداي تعالی سلام و تحیت را بر حضرت نوح و آن را دوام داده در میان جمیع
که تبعیت ذکر او و تسلیم همه «2» ملائکه و جن و انس تا همه بر او سلام فرستند و ثنا گویند تا روز قیامت، و این مکرمت تسنیه
عالمیان بر او، جزاي حضرت نوح علیه السلام است در تحمل شدائد قوم.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 80 ] ... ص : 129
( إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنِینَ ( 80
إِنَّا کَذلِکَ: بدرستی که ما همچنانکه نوح را جزا دادیم بر اعمال حسنه
__________________________________________________
[...] . 1) تفسیر منهج الصادقین (ج سوم) ح 7 ص 519 )
. 2) سنیه: مؤنث سنی: رفیع، بلند، عالی رتبه، بلند مرتبه. فرهنگ معین ج 2/ ص 1942 )
ص: 130
جمیل و ثناي جلیل، همچنین، نَجْزِي الْمُحْسِنِینَ: جزا میدهیم نیکوکاران را.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 81 ] ... ص : 130
( إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ ( 81
إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ: بتحقیق نوح از بندگان گرونده ما است.
بیان: این کلام تعلیل احسان است به ایمان به جهت اظهار جلال قدر و اصالت شأن آن، یعنی چون نوح علیه السلام از جمله
گروندگان ما بود لا جرم او را از غرق نجات دادیم و نام او را در میان بندگان خود بلند فرمودیم.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 82 ] ... ص : 130
( ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ ( 82
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ: پس از آن غرق کردیم دیگران را، یعنی کفار قوم او که ایمان نیاوردند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 83 ] ... ص : 130
اشاره
( وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ ( 83
وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ: و بدرستی که از اتباع و پیروان نوح علیه السلام، لَإِبْراهِیمَ: هر آینه حضرت ابراهیم خلیل الرحمن علیه السلام که در
صفحه 135 از 372
اصول شرع و طریق حق و ایذاء و دیدن جفا تابع او بود و میان ایشان دو هزار و ششصد و چهل سال بوده و در این مدت دو پیغمبر
دیگر مبعوث شد: یکی هود و دیگري صالح علیهما السلام.
تنبیه: ... ص : 130
آنچه از تفاسیر اهل بیت استفاده میشود ضمیر در (شیعته) راجع است به حضرت علی ابن ابی طالب علیه السلام، چنانچه علی بن
ابراهیم قمی (رحمه اللّه) از حضرت باقر علیه السلام فرمود: لیهنّئکم الاسم، قیل: و ما هو؟ قال:
گوارا باشد بر شما اسم. عرض شد: کدام :« و انّ من شیعته لابراهیم » : الشیعۀ، قیل انّ الناس یعیّروننا بذلک قال: الم تسمع قول اللّه
اسم؟ فرمود: لفظ شیعه. ص: 131
«1» .( عرض شد: مردم سرزنش کنند ما را به این اسم؟ فرمود: مگر نشنیدي قول خداوند را که (و ان من شیعته لابراهیم
و در حدیث دیگر فرمود: چون حق تعالی ملکوت آسمان و زمین را بر حضرت ابراهیم علیه السلام نمود، آن حضرت به جانب
عرش نگاه کرد، نوري عظیم دید، گفت: خداوندا این چه نور است؟ فرمود: نور حبیب و صفی من حضرت محمد صلّی اللّه علیه و
اله. گفت: در جنب او نور دیگر میبینم، خطاب شد:
برادر و وصی او علی بن ابی طالب علیه السلام است. گفت: خداوندا نور دیگري میبینم نزدیک آن هر دو نور، خطاب آمد: آن
نور فاطمه زهراء علیها السلام دختر سید انبیاء و زوجه خیر الاوصیاء، و به جهت این فاطمه نام نهادهایم که او دوستان خود را از
جهنم باز دارد چنانچه مادر فرزند را (فطیم) از شیر باز دارد.
گفت: خداوندا دو نور دیگر میبینم نزدیک ایشان، فرمود: آن دو نور فرزند اویند حسن و حسین علیهما السلام. گفت: نه نور دیگر
میبینم که در اطراف آنها باشد چه کسانند؟ فرمود: آن نه نور امامانند از فرزندان حضرت حسین علیه السلام. گفت: خدایا انوار
بسیار میبینم در اطراف ایشان، فرمود: آن نورهاي شیعیان و محبان علی علیه السلام و فرزندان او هستند. گفت: خدایا به چه علامت
شناخته شوند؟ خطاب شد: به پنجاه و یک رکعت نماز، و انگشتر در دست راست کردن، و بسم اللّه نماز را بلند گفتن، و پیش از
رکوع قنوت خواندن، و سجده شکر کردن. حضرت ابراهیم علیه السلام گفت: خداوندا مرا از شیعه علی بن ابی طالب علیه السلام و
فرزندان او گردان. حق تعالی دعاي او را مستجاب و داخل در شیعیان علی بن ابی طالب علیه السلام گردانید و رسول خود را از آن
«2» .( اخبار فرمود که: (و ان من شیعته لابراهیم
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 84 ] ... ص : 131
اشاره
( إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ ( 84
__________________________________________________
. 1) تفسیر علی بن ابراهیم قمی (چ نجف 1387 ق) ج 2 ص 223 . نورالثقلین، ج 4، ص 405 ، ح 40 )
181 بنقل از کشف البیان. - 2) المحجۀ، سید هاشم بحرانی (چ بیروت)، 1403 ق فصل 70 ص 182 )
ص: 132
إِذْ جاءَ رَبَّهُ: یاد بیاور زمانی را که آمد حضرت ابراهیم علیه السلام پروردگار خود را، بِقَلْبٍ سَلِیمٍ: به قلبی خالص از شایبه شرك و
پاك از جمیع معاصی و غل و غش.
صفحه 136 از 372
حضرت صادق علیه السلام فرمود: سالم از جمیع ما سوي دور است از عوایق دنیا و علایق، یعنی حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام
رو آورد بدرگاه خداوند جلیل با قلبی از جمیع تعلقات کونین وارسته و از محبت دارین پرداخته.
تنبیه: ... ص : 132
مفسرین را در بیان قلب سلیم وجوهی است:
-1 در کافی- ابن عیینه روایت نموده که از حضرت صادق علیه السلام سؤال نمودم از قلب سلیم، فرمود: الّذي یلقی ربّه و لیس فیه
احد سواه قال: و کلّ قلب فیه شرك او شک فهو ساقط. قلب سلیم آنستکه ملاقات کند الهی را و حال آنکه نیست در او غیر خدا
هیچکس (یعنی بیرون کند از قلب خود دوستی غیر خدا را و اشتغال به غیر او را) و هر قلبی که در او شرك و شک باشد پس او
«1» . ساقط است
«2» . -2 روایت دیگر از آن حضرت فرمود: قلب سلیم قلبی است که سالم باشد از محبت دنیا
بیان: اثبات این صفت در باره حضرت ابراهیم علیه السلام محقق آمد، زیرا اعزّ اشیاء در نزد انسان سه چیز است: مال و اولاد و جان،
و آن حضرت علقه این سه را براي خدا از خود رها نمود: مال خود را براي ضعیفان، و اولاد را براي قربان. و جان را براي نیران به
منصه ظهور رسانید.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 85 ] ... ص : 132
اشاره
( إِذْ قالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ ما ذا تَعْبُدُونَ ( 85
إِذْ قالَ لِأَبِیهِ: یاد کن ابراهیم را وقتی که با قلب سلیم خالص از روي
__________________________________________________
. 1) اصول کافی (مترجم) جلد 3، باب الاخلاص روایت 5 ص 26 )
2) نورالثقلین ج 4 ص 58 بنقل از مجمع البیان (ذیل آیه 89 سوره شعراء). )
ص: 133
سرزنش گفت مرعم خود آذر را که در تربیت قائم مقام پدر بود، وَ قَوْمِهِ ما ذا تَعْبُدُونَ: و مرقوم خود را که بتپرست بودند این چه
چیز است که میپرستید.
تبصره: ... ص : 133
عموي او و بتپرست بوده و « آذر » و مؤمن بوده، و « تارخ » به قول مفسرین و محدثین و مورخین، پدر حضرت ابراهیم علیه السلام
در لسان عرب بر عمو شایع است، چنانچه در قضیه سؤال حضرت یعقوب از اولاد خود فرمود که را پرستش کنید: (قالُوا « أب » اطلاق
در تعداد شماره آباء یعقوب اسمعیل علیهما السلام واقع شده و حال «1» ( نَعْبُدُ إِلهَکَ وَ إِلهَ آبائِکَ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ
آنکه عم یعقوب بوده.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 86 ] ... ص : 133
صفحه 137 از 372
اشاره
( أَ إِفْکاً آلِهَۀً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ ( 86
أَ إِفْکاً آلِهَۀً: آیا به جهت کذب خدایان، یعنی بتان را که به زعم شما خدا تصور کنید، دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ: غیر از خداي به حق اراده
مینمائید و مراد از آنها طلبید.
نکته: ... ص : 133
(ء افکا مفعول له، و الهۀ مفعول به بر حذف مضاف) بنابراین تقریر کلام آنکه: آیا اراده کردهاید پرستش بتان را به غیر خداي به
حق به جهت دروغ و بهتان و دعوي الوهیت آنها نمائید.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 87 ] ... ص : 133
( فَما ظَنُّکُمْ بِرَبِّ الْعالَمِینَ ( 87
فَما ظَنُّکُمْ بِرَبِّ الْعالَمِینَ: پس گمان شما چیست به پروردگار عالمیان، یعنی چون سزاوار عبادت، او است نه غیر او، زیرا به حکم
عقل ذاتی که پروردگار عالمیان باشد سزاوار پرستش و ستایش باشد نه غیر او، پس چیست ظن شما که ترك پرستش نمائید و به
ستایش غیر او اقدام کنید یا ایشان را
__________________________________________________
. 1) بقره/ 133 )
ص: 134
شریک او میسازید و حال آنکه او شما را آفریده و شما را روزي داده، تمام لوازمات وجودیه شما را مهیا و به احسن وجه تربیت
شما فرموده بلکه تمام عوالم را مربی یگانه ذات یکتاي او باشد. بنابراین چه گمان دارید که ستایش او را واگذاشته و به غیر او
متوجه و پرستش کنید و حال آنکه به میزان عقل سلیم خلاف باشد.
بتپرستان چون به این حجت ملزم شدند اصلا التفات ننموده گفتند: فردا عید ما است، امروز طعام طبخ کنیم فردا به صحرا رویم و
اطعمه متلونه بر حوالی بتان مینهیم. بعد از مراجعت از صحرا به بتخانه رویم و آن طعامها براي تیمن قسمت کنیم. تو فردا رفیق ما و
به بتخانه بیا تجمل و تزئین بتان و صور و اشکال آنها، نظرنما و میدانیم بعد از تماشا دیگر ملامت نخواهی نمود. حضرت جوابی
نفرمود، روز دیگر او را دعوت به صحرا نمودند:
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 88 ] ... ص : 134
( فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ ( 88
فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ: پس نگاه نمود حضرت ابراهیم نگاه کردنی به ستارگان نه به طریق استخراج احکام.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 89 ] ... ص : 134
اشاره
( فَقالَ إِنِّی سَقِیمٌ ( 89
صفحه 138 از 372
فَقالَ إِنِّی سَقِیمٌ: پس گفت بدرستی که من بیمارم.
تبصره: ... ص : 134
در بیان قول سقیم وجوهی است:
-1 خداي تعالی اعلام فرمود او را به وحی که بزودي امتحان فرماید او را به مرض در آینده و علامت آن را به ستاره معین یا به
طلوع یا به افول یا اقتران کوکبی به کوکبی مخصوص، چون حضرت نظر در علامت منصوبه نمود گفت: من سقیمم. مصدق به
آنچه او را خدا خبر داده.
-2 به اعتبار آنکه هر که در مرض موت باشد مورد بیماري است. تشبیه
ص: 135
حیاتی که منجر به موت است به سقیم، از احسن تشبیهات است.
-3 چون آن حضرت نظر کرد در ستارگان که دالّند بر وجود و وحدت و صفات کمالیه صانع عالم و قوم خود را دید که پرستش
ستارگان و بتها نمایند، فرمود: من بیمار هستم از غصه و اندوه گمراهی قوم.
؟« انی سقیم » : -4 علامه مجلسی (رحمه اللّه) روایت نموده که از حضرت صادق علیه السلام سؤال شد: چگونه حضرت ابراهیم گفت
فرمود: حضرت ابراهیم سقیم نبود و دروغ نگفت، غرضش آن بود من بیمارم در دین خود و طلب حق و چاره میجویم براي بر هم
.«1» زدن دین باطل
-5 ایضا- در حدیث دیگر- چون در نجوم نظر نمود به علمی که خدا به او عطا فرموده بود و مطلع شد بر واقعه کربلا و شهادت
«2» . حضرت حسین سید الشهداء علیه السلام، پس گفت من بیمارم، یعنی زار و غمگین و بیمار براي آن واقعه
خلاصه چون قوم این کلام از حضرت ابراهیم علیه السلام شنیدند، تصور مرض طاعون کردند، چه مرض در میان آنها عارض شده
بود بسیار از آن متوهم بودند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 90 ] ... ص : 135
( فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِینَ ( 90
فَتَوَلَّوْا عَنْهُ: پس برگشتند از او به هزیمت به جهت ترس سرایت بیماري او به ایشان، مُدْبِرِینَ: در حالتی که پشت کنندگان بودند،
یعنی او را تنها گذاشته روي به صحرا نهادند. چون به عیدگاه خود رسیدند حضرت متوجه بتخانه شد.
__________________________________________________
1) نورالثقلین، ج 4، ص 406 ، ح 42 به نقل از معانی الاخبار شیخ صدوق. و بحار الانوار ج 12 ص 29 روایت 5 بنقل از تفسیر علی )
بن ابراهیم.
.« انی سقیم » 2) بحار الانوار ج 12 ص 50 ذیل پنجمین قول در مورد )
ص: 136
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 91 ] ... ص : 136
( فَراغَ إِلی آلِهَتِهِمْ فَقالَ أَ لا تَأْکُلُونَ ( 91
فَراغَ إِلی آلِهَتِهِمْ: پس به پنهانی میل کرد بسوي خدایان ایشان، یعنی بتان که به زعم آنان خدایان بودند. چون به بتخانه آمد، بتان را
صفحه 139 از 372
دید به انواع حلی آراسته و اطعمه متلونه بر ایشان نهاده.
فَقالَ أَ لا تَأْکُلُونَ: پس گفت بر سبیل استهزاء و سرزنش پرستندگان آیا نمیخورید این اطعمه لذیذه را.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 92 ] ... ص : 136
( ما لَکُمْ لا تَنْطِقُونَ ( 92
چون جوابی ندادند دیگر باره از روي تهکم گفت:
ما لَکُمْ لا تَنْطِقُونَ: چیست شما را که سخن نمیگوئید و مرا جواب نمیدهید! در این کلام تنبیه فرموده بر آنکه اصنام چون جمادند
و نمیخوردند و سخن نمیگویند، اخس اشیاء باشند و به هیچ وجه صلاحیت عبادت نداشته باشند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 93 ] ... ص : 136
( فَراغَ عَلَیْهِمْ ضَرْباً بِالْیَمِینِ ( 93
بعد از آن تبر برداشت:
فَراغَ عَلَیْهِمْ: پس به پنهانی میل کرد بر سر بتان و بزد بر سر ایشان، ضَ رْباً بِالْیَمِینِ: زدنی به دست راست که قوت او بیشتر است از
تمام بتها را که «1» ( دست چپ. نزد بعضی به قوت تمام تبر را بر آنها زد یا به سبب سوگندي که خورده بود (لَأَکِیدَنَّ أَصْ نامَکُمْ
هفتاد و دو بودند درهم شکست و قطعه قطعه نمود
__________________________________________________
. 1) انبیاء/ 57 )
ص: 137
مگر بت بزرگ که از طلا و یاقوت در چشمش نهاده بودند و تبر را بر دوش او نهاد.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 94 ] ... ص : 137
( فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ یَزِفُّونَ ( 94
چون قوم از عیدگاه برگشتند به بتخانه آمدند و صورت حال را مشاهده کردند، گفتند این فعل که باشد. بعضی گفتند این کار
ابراهیم است که همیشه مذمت الهه ما مینمود:
فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ یَزِفُّونَ: پس روي آوردند بسوي او در حالتی که شتاب میکردند و میدویدند تا او را گرفته نزد نمرود آوردند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 95 ] ... ص : 137
( قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ ( 95
بعد از مباحثه و مجادله بسیار (در سوره انبیاء ذکر شد):
قالَ أَ تَعْبُدُونَ: گفت ابراهیم علیه السلام آیا میپرستید، ما تَنْحِتُونَ: آن چیزي را که میتراشید به دست خود از سنگ و چوب و غیر
آن. استفهام، انکاري و توبیخی است، یعنی چگونه صحیح باشد نزد عقل که شخصی مصنوع خود را پرستش نماید. پس به جهت
زیادتی آن کار فرمود:
صفحه 140 از 372
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 96 ] ... ص : 137
اشاره
( وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ ( 96
وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ: و خداي تعالی آفریده است شما را، وَ ما تَعْمَلُونَ: و اصل جواهر آنچه شما میکنید به دستهاي خود، یعنی هرگاه بتان
به اعتبار تشکیل عرضی که تراشیده شده است معمول شما باشد و به حسب جوهریت و ماهیت که تراشیده شده است مصنوع خداي
تعالی باشد، پس چگونه به پرستش ایشان قیام مینمائید خالق خود را وا میگذارید. به عبارت دیگر شما و ماده بتان
ص: 138
مصنوعه شما مخلوق آفریدگار هستید، بنابراین پرستش آفریدهگار بر شما لازم است نه غیر او.
نکته: ... ص : 138
موصول باشد، « ما » « بلا شبهه » « ما تنحتون » در « ما » است، و « ما تنحتون » تفسیر « ما تعملون » در « ما » زمخشري در کشاف گفته چون
مصدري که موافق مذهب مجبره است، زیرا آیه مبنی بر توبیخ و تعییب کفار « ما » ، موصول باشد « ما » نیز « ما تعملون » در « ما » پس
است به عمل قبیح، و اگر چنانچه معنی آن خلق عمل باشد که از جمله آن عبادت بتان است، پس کفار را بر خدا حجت باشد و این
«1» . خلاف است
اولی مصدري و دومی « ما » در (و اللّه خلقکم) حالی و « واو » بیان دیگر: همزه در (أ تعبدون) که ابتداي آیه باشد استفهام انکاري و
پس تقدیر معنی چنین است: آیا عبادت میکنید تراشیده خود را، یعنی هیچکس عبادت نمیکند صور و « الذي » موصوله به معنی
اشکالی را که به دستهاي خود تراشیده و ساخته باشد و حال آنکه خداي تعالی آفرید شما را و آفرید آن چیزي را که شما عمل و
صنعت در آن میکنید از چوب و سنگ، یعنی خلق کرد شما و چوب و سنگ را و شما آنها را تراشیده و عبادت کنید و حال آنکه
عبادت مستحق خالق آنها نه آنچه به دست خود تراشیده و معبود قرار دادید.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 97 ] ... ص : 138
( قالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیاناً فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحِیمِ ( 97
چون حضرت ابراهیم علیه السلام الزام حجت نمود بر نمرود و خواص او، و ایشان به جهت عدم ظهور عجز و الزام ایشان بر عوام:
قالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیاناً: گفتند مر عمله خود را بنا کنید براي سوختن ابراهیم بنائی از هیزم پر ساخته و آتش در آن زنید، فَأَلْقُوهُ فِی
الْجَحِیمِ: پس بیفکنید او
__________________________________________________
.305 - 1) تفسیر کشاف (چ اول، مصر 1354 ق)، ج 3 ص 306 )
ص: 139
را در آن آتش سوزان. پس بنائی ساختند که طول آن سی گز و عرض آن بیست بود و آن را پر از هیمه کردند آتش در آن زدند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 98 ] ... ص : 139
( فَأَرادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَسْفَلِینَ ( 98
صفحه 141 از 372
فَأَرادُوا بِهِ کَیْداً: پس اراده کردند به آن حضرت مکر و حیله در هلاك او به این طریق که او را در منجنیق نشانده و در آتش
انداختند. فَجَعَلْناهُمُ الْأَسْفَلِینَ: پس گردانیدیم ایشان را پستتر و خوارتر، یعنی باطل گردانیدیم مکر ایشان را و آتش را بر ابراهیم
علیه السلام گلستان ساختیم و آن را برهانی روشن گردانیدیم بر علو شأن و غالبیت و حقیّت او و پستی و خواري دشمنان او.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 99 ] ... ص : 139
( وَ قالَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلی رَبِّی سَیَهْدِینِ ( 99
چون حضرت از میان آتش به سلامت بیرون آمد و دانست که قوم به او ایمان نخواهند آورد قصد مهاجرت ایشان نمود:
وَ قالَ إِنِّی ذاهِبٌ: و گفت بدرستی که من روندهام، إِلی رَبِّی سَیَهْدِینِ: بجائی که پروردگار من فرموده، یعنی شام که در ارض
مقدسه است، روز باشد که راه نماید مر او توفیق دهد به آنچه مقصد من است از مصالح دنیویه و اخرویه. این کلام به جهت سبق و
وعده الهی بود. پس حضرت ابراهیم علیه السلام متوجه شام و در راه هاجر که کنیز بود به تصرف ساره آمد و او را به شوهر خود
بخشید، چون هاجر ملک او شد از خدا طلب فرزند نمود که:
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 100 ] ... ص : 139
( رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ ( 100
ص: 140
رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ: پروردگارا ببخش مرا فرزندي که از جمله شایستگان تو باشد تا معین من شود بر دعوت و طاعت و
مونس و قرین من باشد در غربت. حق تعالی دعاي او را اجابت فرمود:
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 101 ] ... ص : 140
( فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ ( 101
بردبار که در کارها تعجیل نکند پیش از وقت آن با وجود قدرت او بر « اسمعیل » فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ: پس مژده دادیم او را به پسري
آن و حلم او به مرتبهاي بود که در عنفوان شباب چون پدر او را گفت خداوند مرا امر فرموده که ترا ذبح کنم، در جواب گفت: بجا
آور آنچه تو را خدا فرموده.
خداي تعالی اسمعیل علیه السلام را از هاجر به حضرت ابراهیم علیه السلام مرحمت و هر دو را از شام به مکه آورد، و حضرت
اسمعیل علیه السلام در آنجا نشو و نما نمود تا سیزده ساله شد. شب هشتم ذیحجه شب ترویه حضرت ابراهیم علیه السلام بعد از
وظیفه عبادت استراحت نمود، در خواب به او ندا شد: اي خلیل دعوي محبت ما نمائی، مهر فرزندي نشود، او را قربانی نما. شب نهم
که عرفه بود همان خواب را دید دانست امر الهی است. شب دهم هم همان خواب را دید مزید بر یقین او شد، به هاجر گفت فرزند
برداشت روانه شدند به قصد حج «1» خود را لباسی فاخر و خلعتی طاهر بپوشان که او را به مهمانی دوست میبرم. کارد و رسن
متوجه منی، چون اعمال منی را بجا آورد برگشت با اسمعیل به مکه و طواف کعبه هفت شوط نمودند، پس متوجه سعی بین صفا و
مروه شدند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 102 ] ... ص : 410
اشاره
صفحه 142 از 372
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَري فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَري قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ
( الصَّابِرِینَ ( 102
__________________________________________________
. 1) رسن: ریسمان، بند، طناب. فرهنگ معین ج 2 ص 1654 )
ص: 141
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ: پس چون رسید اسمعیل با پدر خود به موضع سعی که میان صفا و مروه باشد، قالَ یا بُنَیَّ: گفت ابراهیم از روي
شفقت و مرحمت اي پسرك من، إِنِّی أَري فِی الْمَنامِ: بدرستی که میبینم پیوسته در خواب، أَنِّی أَذْبَحُکَ: بدرستی که من تو را ذبح
کنم و قربانی نمایم، فَانْظُرْ ما ذا تَري
پس تأمل کن در این کار چه چیزي میبینی. این کلام بر وجه مشاورت نیست، زیرا در امور واجبه متحتمه غیر معقول است، بلکه به
جهت آن بود تا معلوم نماید که اسمعیل در این بلیه عظیمه صبر و ثبات قدم خواهد داشت یا جزع و فزع و بیطاقتی نماید.
حضرت اسمعیل علیه السلام چون این کلام از پدر بزرگوارش شنید از روي خوشی و طاعت، قالَ یا أَبَتِ: گفت اي پدر، افْعَلْ ما
تُؤْمَرُ: بجا آور آنچه امر شدهاي به آن و بکن آنچه در خواب فرموده. سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ: زود باشد که بیابی مرا در این امر اگر
خواهد خدا، مِنَ الصَّابِرِینَ: از صبر کنندگان بر ذبح، یعنی اگر مشیت ربانی و توفیق سبحانی شامل حال من شود، من تحمل این بلیه
عظیمه نمایم و اصلا اضطراب نکنم، چه مثل مرا بدل هست و خلیل را بدل نیست، فرزند را عوض و حضرت عزت را عوض نباشد.
شرح واقعه: ... ص : 141
علامه مجلسی (رحمه اللّه) در ذیل روایتی نقل فرماید: چون حضرت ابراهیم علیه السلام به مشعر الحرام رسید، شب در آنجا خوابید
شاد و خوشحال، پس در خواب دید پسر خود را قربان نماید و او را برد تا موضع جمره وسطی، پس گفت اي فرزند عزیز: بدرستی
که در خواب دیدم تو را ذبح نمایم، پس تفکر نما چه مصلحت میبینی. فرزند سعادتمند گفت: اي پدر بجا آور آنچه مأموري.
چون هر دو امر خدا را تسلیم کردند، ناگاه شیطان به صورت پیرمردي آمد گفت: اي ابراهیم چه میخواهی از این پسر؟
ص: 142
گفت: میخواهم او را ذبح کنم.
گفت: سبحان اللّه میکشی پسري را که یک چشم زدن معصیت خدا نکرده.
حضرت ابراهیم علیه السلام فرمود: خدا به این امر فرموده.
گفت: پروردگار تو نهی میکند تو را از این کار، آنکه تو را امر به اینکار نماید شیطان است.
حضرت ابراهیم علیه السلام فرمود: واي بر تو، آن کسی که مرا به این مرتبه رسانیده او امر فرموده و در این شکی ندارم.
گفت: نه و اللّه تو را امر به اینکار نمیکند مگر شیطان.
حضرت ابراهیم علیه السلام فرمود: و اللّه دیگر با تو سخن نگویم، عزم کرد که فرزند را ذبح کند.
شیطان گفت: اي ابراهیم تو پیشواي خلقی و مردم پیروي تو میکنند و اگر تو این کار کنی بعد از این مردم فرزندان خود را بکشند.
حضرت جواب او نگفت، روي به پسر و با او مشورت در ذبح، چون هر دو منقاد امر الهی شدند، پسر گفت: اي پدر روي مرا
بپوشان و دست و پاي مرا محکم ببند. حضرت فرمود اي پسر با کشتن دست پایت را ببندم، این هر دو را و اللّه نکنم. پس جل دراز
گوش را پهن و فرزند را بر روي او خوابانید و کارد بر حلق او گذاشت و سر خود را بسوي آسمان بلند و کارد را به قوت تمام
کشید.
صفحه 143 از 372
جبرئیل پیش از کشیدن کارد را برگردانید و پشت کارد به جانب حلق کرد، حضرت چون نظر کرد کارد را برگشته دید ثانیا دمش
را به حلق گذاشت و کشید، باز جبرئیل کارد را گردانید تا چند مرتبه چنین شد، پس جبرئیل گوسفند را از جانب ثبیر کشید و
«1» . فرزند را از زیر دست حضرت برداشته گوسفند را بجاي او خوابانید
__________________________________________________
.127 - 1) بحار الانوار، ج 12 ، ص 126 )
ص: 143
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 103 ] ... ص : 143
( فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ ( 103
فَلَمَّا أَسْلَما: پس آن هنگام که پدر و پسر تسلیم شدند امر الهی را، یعنی حضرت ابراهیم علیه السلام به فداي پسر و اسمعیل علیه
السلام به فداي سر گردن نهادند، وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ: و بیفکند ابراهیم پسر را بر پیشانی، یعنی پیشانی او را به التماس او بر زمین گذارد و
تیغ بر حلق او کشید. در روایت واقع شده که هفتاد بار بکشید ذرهاي از گوشت و پوست و رگ و پی او نبرید. حضرت در غضب
شد کارد بیفکند، به قدرت الهی کارد به سخن در آمد که اي پیغمبر خدا بر من خشم مگیر زیرا (الخلیل یامرنی بالقطع و الجلیل
«1» . ینهانی) خلیل مرا بر بریدن امر فرماید و ملک جلیل مرا از بریدن باز میدارد
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 104 ] ... ص : 143
( وَ نادَیْناهُ أَنْ یا إِبْراهِیمُ ( 104
وَ نادَیْناهُ: و ندا کردیم او را، أَنْ یا إِبْراهِیمُ: اینکه اي ابراهیم،
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 105 ] ... ص : 143
اشاره
( قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنِینَ ( 105
قَدْ صَ دَّقْتَ الرُّؤْیا: بتحقیق راست کردي خوابی را که دیده بودي به سبب عزم و جزم تو برجا آوردن آن یا به مقدمات آن (این از
قبیل تسمیه شیء باسم مقدمات آن است) ندا از جانب مسجد خیف شد که: اي ابراهیم، بتحقیق راست نمودي خواب را، پس هر دو
رستگار و از محنت امتحان شاد شدند.
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین (چ سوم اسلامیه) ج 8 ص 7 )
ص: 144
إِنَّا کَ ذلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنِینَ: بدرستی که چنانچه ابراهیم و اسمعیل علیهما السلام را پاداش دادیم به فرح و مسرت، همچنین جزا
میدهیم نیکوکاران را.
تتمه: ... ص : 144
صفحه 144 از 372
از ابن عباس روایت است که حضرت ابراهیم علیه السلام چون در منی به جمره اول رسید، شیطان آمد که متعرض او شود، هفت
سنگ به او انداخت.
از آنجا به جمره دوم رفت، باز شیطان را دید هفت سنگ دیگر به او انداخت. و چون به جمره عقبه رسید آنجا نیز ظاهر شد هفت
سنگ دیگر به او انداخت، بواسطه این رمی جمرات ثلث از جمله مناسک حج شد. چون ابلیس از وسوسه خلیل مأیوس شد، نزد
اسمعیل آمد گفت: هیچ میدانی پدر تو را کجا میبرد؟
گفت: به مهمانی دوست میبرد. گفت: غلط کردهاي تو را میبرد براي کشتن و میگوید حق تعالی مرا در خواب امر نموده که
فرزند خود را قربان کن.
حضرت اسمعیل علیه السلام گفت: اي پیر بیتدبیر، اگر فرمان حضرت عزت است هزار جان اسمعیل نثار امر جلیل و فداي خلیل باد.
ابلیس گفت: پسر را تحمل تیغ تیز نباشد، با پدر منازعه کن و از او بگریز. اسمعیل گفت: در گذر از اینکه من از سر فرمان حق
بپیچم، ندانستهاي که حکم جلیل را حتی روح من، و فرمان خلیل سرمایه فتح من است. شیطان مبالغه نمود، حضرت ابراهیم علیه
السلام جلو برد، اسمعیل نعره زد اي پدر، این پیر گمراه مرا میرنجاند.
«1» . حضرت فرمود: اي فرزند، این ابلیس رو سیاه است، اسمعیل سنگی چند به جانب او، و او را راند
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 106 ] ... ص : 144
( إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِینُ ( 106
إِنَّ هذا: بدرستی که این ابتلا و امتحان ابراهیم علیه السلام، لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِینُ: هر آینه آزمایش و امتحان است هویدا که به آن
مخلص و محب ثابت قدم از غیر ممتاز شود، یا بلاء به معنی نعمت (از باب تسمیه شیء باسم ما یؤل
__________________________________________________
[...] .6 - 1) منهج الصادقین، ج 8، ص 5 )
ص: 145
الیه) یعنی آن امتحان و ابتلاي ابراهیم نعمت الهی بود، زیرا منتهی به روح و فرح و مسرت شد.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 107 ] ... ص : 145
اشاره
( وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ ( 107
وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ: و فدا کردیم اسماعیل را به ذبح بزرگ از حیثیت جثه، یا به اعتبار مرتبه و منزلت، زیرا فرستنده ملک جلیل بود
و آورنده جبرئیل و فرستاده به او حضرت خلیل علیه السلام بود (بنابرین عظیم صفت اسمعیل است)، محمد بن مسلم از حضرت باقر
علیه السلام روایت نمود که: گوسفند سیاه و سفید شاخدار از آسمان در کوهی که به جانب راست مسجد منی است فرود آمد در
مقابل جمره وسطی، و فربهی آن بوجهی بود که در سایه خود میرفت و نظر میکرد و در سایه خود میخوابید و میچرید و بول و
«1» . سرگین میکرد
جبرئیل آورد و گفت: رسن از پاي فرزند دلبند بگشاي، و این گوسفند را بجاي او ببند و آن را قربانی نما.
تتمه: ... ص : 145
صفحه 145 از 372
در عیون اخبار الرضا- از حضرت رضا علیه السلام مروي است که:
چون حق تعالی گوسفند را براي فداي اسمعیل فرستاد، حضرت ابراهیم علیه السلام او را ذبح کرد، به خاطر رسید که: اگر به دست
خود فرزند را قربانی کردمی، عجب ثواب عظیم دریافتمی و به قدم همت به درجه رفیع شتافتی. حق سبحانه وحی فرستاد: اي خلیل
از جمله خلقان، که را دوستتر داري؟ گفت:
حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله که حبیب و صفیّ تو باشد. خطاب آمد او را دوستتر داري یا خود را؟ حضرت ابراهیم گفت:
به عزت و جلال که او را دوستتر میدارم. خطاب رسید: فرزند او را دوستتر داري یا فرزند خود را؟
گفت: فرزندان او را دوستتر دارم. خداي تعالی وحی فرمود که یکی از فرزندان او را به خواري و جور و ستمکاري غریب و تنها و
گرسنه و تشنه در زمین
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان (چ 1401 ق- قم) ج 4 ص 455 )
ص: 146
کربلا شهید کنند، حضرت ابراهیم علیه السلام چون شمهاي از این واقعه بشنید، قطرات اشک بر صفحات رخسار فرو بارید، خطاب
رسید که: اي ابراهیم ثواب گریستن تو بر حضرت حسین علیه السلام و المی که به قلب تو رسید، برابر آن ثوابی است که به دست
صلی اللّه علیک یا ابا عبد اللّه). ) «2» خود فرزند را قربانی کنی
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 108 ] ... ص : 146
( وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ ( 108
چون حضرت خلیل از امتحان جلیل پاك بیرون آمد، از این جهت ممدوح و مستحق ثناي جمیل شد:
وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ: و باقی گذاشتیم بر حضرت ابراهیم علیه السلام ثناي تام، فِی الْآخِرِینَ: در میان پسینیان، یعنی امت پیغمبر آخر الزمان
صلّی اللّه علیه و اله تا قیام قیامت هرگاه متذکر نام او شوند زبان به مدح او گشایند و به احسن وجه او را ستایش کنند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 109 ] ... ص : 146
( سَلامٌ عَلی إِبْراهِیمَ ( 109
سَلامٌ عَلی إِبْراهِیمَ: سلام و تحیت بیغایت و ثناي بینهایت از جانب ما بر ابراهیم علیه السلام است.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 110 ] ... ص : 146
( کَذلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنِینَ ( 110
کَذلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنِینَ: همچنانکه پاداش دادیم ابراهیم علیه السلام به ذکر جمیل، پاداش میدهیم نیکوکاران به ثواب جلیل.
__________________________________________________
.430 - 2) عیون اخبار الرضا علیه السلام. (چ نجف 1390 ق) ج 1 باب 17 ص 166 ، نورالثقلین، ج 4، ص 429 )
ص: 147
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 111 ] ... ص : 147
صفحه 146 از 372
( إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ ( 111
إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ: بدرستی که ابراهیم علیه السلام از جمله بندگانی است که ایمان آورده به ما و تصدیق نموده.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 112 ] ... ص : 147
اشاره
( وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِیا مِنَ الصَّالِحِینَ ( 112
بعد از گذشتن پنج سال از بشارت اسماعیل به ابراهیم علیه السلام:
وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ: و بشارت دادیم او را به فرزندي به نام اسحق، نَبِیا مِنَ الصَّالِحِینَ: در حالتی که مقدر شده بود پیغمبر باشد از جمله
شایستگان و ستودگان.
نکته: ... ص : 147
ایراد صفت ثانیه به جهت ترغیب بندگان است در صلاح، زیرا حضرت اسحق با وجود جلالت قدر و رفعت منزلت که نبوت باشد،
بر صفت صلاحیت ممدوح گشته، پس فلاح، فرع صلاح و کمال و تکمیل، متفرع برآنست.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 113 ] ... ص : 147
اشاره
( وَ بارَکْنا عَلَیْهِ وَ عَلی إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِینٌ ( 113
وَ بارَکْنا عَلَیْهِ: و برکت دادیم بر حضرت ابراهیم علیه السلام، وَ عَلی إِسْحاقَ: و بر پسر او حضرت اسحق، یعنی آنچه به ایشان کرامت
نمودیم از اصناف مکرمت دینی و دنیوي، آن را برایشان ثابت گردانیدیم تا آنکه اولاد و ذراري ایشان را بسیار ساختیم و باقی
گذاشتیم تا روز قیامت. یا آنکه از صلب ایشان انبیاي بسیار خارج نمودیم، وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِما مُحْسِنٌ: و از فرزندان ایشان
ص: 148
نیکوکاران به ایمان و طاعت، وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِینٌ: و برخی دیگر ستمکارند بر نفس خود آشکارا و هویدا به کفر و معصیت، یعنی از
نسل ایشان هم مؤمن نیکوکار و هم کافر بدکردار.
تنبیه: ... ص : 148
آیه شریفه تنبیه است بر آنکه نسب را اثري نیست در هدایت، و ضلالت و ظلم و عقاب اولاد سرایت نمیکند در آباء و اجداد و
سبب نقص و عیب ایشان نمیگردد، زیرا عاصی معاقب به بدي فعل خود میشود و معاتب بر آنچه خود کسب نموده، نه آنکه
.«1» ( عتاب و عقاب متفرع بر فرع یا اصل باشد چنانچه فرماید: (فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 114 ] ... ص : 148
( وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلی مُوسی وَ هارُونَ ( 114
صفحه 147 از 372
بعد از آن ذکر انعام بر حضرت موسی و هارون علیهما السلام را فرماید:
وَ لَقَدْ مَنَنَّا: و هر آینه منت گذاردیم، یعنی انعام فرمودیم، عَلی مُوسی وَ هارُونَ: به موسی بن عمران و برادر او هارون، نعمت رسالت
و نبوت را، یا بر نعم دینی و دنیوي.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 115 ] ... ص : 148
( وَ نَجَّیْناهُما وَ قَوْمَهُما مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ ( 115
وَ نَجَّیْناهُما وَ قَوْمَهُما: و نجات دادیم آن دو و قوم ایشان یعنی بنی اسرائیل را، مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ: از اندوه بزرگ که غرق و گرفتاري
در دست دشمنان با اعمال شاقه و آزار و اذیت و کشتن باشد.
__________________________________________________
. 1) مؤمنون/ 101 )
ص: 149
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 116 ] ... ص : 149
( وَ نَصَرْناهُمْ فَکانُوا هُمُ الْغالِبِینَ ( 116
وَ نَ َ ص رْناهُمْ: و یاري فرمودیم همه ایشان را بر فرعون و اتباع او، فَکانُوا هُمُ الْغالِبِینَ: پس بودند ایشان غلبه کنندگان بر دشمنان بعد از
آنکه مقهور و مغلوب بودند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 117 ] ... ص : 149
( وَ آتَیْناهُمَا الْکِتابَ الْمُسْتَبِینَ ( 117
وَ آتَیْناهُمَا: و عطا فرمودیم حضرت موسی و هارون را، الْکِتابَ الْمُسْتَبِینَ:
کتابی را در غایت روشن و هویدا یعنی تورات که مشتمل بود بر احکام بینه واضحه بیان اشیاء مجهوله، و لذا مسمی به این اسم
شده، چه آن نزد بعضی لفظ عربی مشتق از (وري الزند) یعنی آتش را از آتش زنه بیرون آوردن.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 118 ] ... ص : 149
( وَ هَدَیْناهُمَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ ( 118
وَ هَدَیْناهُمَا: و هدایت نمودیم هر دو را، الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ: راه راست را، یعنی طریق حق که موصول به بهشت است.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 119 ] ... ص : 149
( وَ تَرَکْنا عَلَیْهِما فِی الْآخِرِینَ ( 119
وَ تَرَکْنا عَلَیْهِما: و باقی گذاشتیم بر هر دو ثناي نیکو، فِی الْآخِرِینَ: در میان امتان باز پسین، یعنی امت حضرت محمد صلّی اللّه علیه و
آله که همیشه به ذکر ایشان ثنا گویند.
ص: 150
صفحه 148 از 372
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 120 ] ... ص : 150
( سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُونَ ( 120
یا اینکه میگویند:
سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُونَ: سلام مالا کلام و درود و تحیت بالتمام بر حضرت موسی و هارون علیهما السلام، یا سلام میفرستیم بر
این دو پیغمبر عظیم الشأن.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 121 ] ... ص : 150
( إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنِینَ ( 121
إِنَّا کَ ذلِکَ: بدرستی که ما چنانچه اجلال و تعظیم ایشان نمودیم، نَجْزِي الْمُحْسِنِینَ: پاداش میدهیم نیکوکاران را به ثواب جلیل بر
وجه تجلیل.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 122 ] ... ص : 150
( إِنَّهُما مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ ( 122
إِنَّهُما مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ: بدرستی که حضرت موسی و هارون از بندگان ایمان آورنده و تصدیق نماینده به جمیع اوامر و نواهی ما
و عمل کننده به آن بودند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 123 ] ... ص : 150
( وَ إِنَّ إِلْیاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ( 123
بعد از آن فرماید:
است، لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ: هر « الیسع » وَ إِنَّ إِلْیاسَ: و بدرستی که الیاس بن یاسین بن میشابن فخاص بن العیران بن هرون که پسر عموي
آینه از جمله فرستادگان و پیغمبران است به دعوت مردمان به راه حق.
ص: 151
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 124 ] ... ص : 151
( إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ لا تَتَّقُونَ ( 124
إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ: یاد بیاور زمانی را گفت مرقوم خود را بر طریق انکار، أَ لا تَتَّقُونَ: آیا نمیترسید از عذاب الهی و نمیپرهیزید از
مخالفت اوامر الهی.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 125 ] ... ص : 151
( أَ تَدْعُونَ بَعْلًا وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقِینَ ( 125
را به خدائی. (بعل بتی بود از طلا و بیست گز قد او و چهار روي داشت مجوف و « بعل » أَ تَدْعُونَ بَعْلًا: آیا میخوانید و میپرستید
بود از بلاد شام لذا آن را بعلبک نام شد). وَ « بک» چهار صد خادم داشت، او را خدا و خدمه او را پیغمبران و چون این بت در شهر
صفحه 149 از 372
تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقِینَ: و وامیگذارید پرستش نیکوترین آفرینندگان را. مراد از خالقین مصوران یا صانعانند، یعنی بت مصنوعه را
پرستش کنید و پرستش نیکوترین صانعان که خداي یگانه بیهمتا است واگذارید.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 126 ] ... ص : 151
( اللَّهَ رَبَّکُمْ وَ رَبَّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ ( 126
اللَّهَ رَبَّکُمْ: (بنابر بدلیت یعنی) پرستش نمینمائید خداي را که پروردگار شما است، وَ رَبَّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ: و پروردگار پدران پیشین
شما، و چون خالق شما و آبا و اجداد شما او است، پس به پرستش او قیام نمائید و از عبادت غیر او دست بدارید.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 127 ] ... ص : 151
( فَکَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ ( 127
ص: 152
فَکَ ذَّبُوهُ: پس تکذیب کردند او را. حق تعالی خطاب فرمود به الیاس که از میان آنها بیرون برو، فَإِنَّهُمْ لَمُحْ َ ض رُونَ: پس بدرستی که
ایشان هر آینه حاضر شدگانند در عذاب.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 128 ] ... ص : 152
اشاره
( إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ( 128
فکذبوه) یعنی همه قوم تکذیب الیاس نمودند مگر بندگان خدا که خالص شده بودند از « واو » إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِ ینَ: (استثناء از
شرك و نفاق.
شرح واقعه: ... ص : 152
بطور اجمال فرمایش علامه مجلسی (رحمه اللّه): حضرت یوشع بن نون بعد از حضرت موسی علیهما السلام بلاد شام را بین بنی
اسرائیل قسمت نمود، یک سبط را به بعلبک فرستاد، حق تعالی الیاس علیه السلام را بر آنها مبعوث گردانید. پادشاه وقت ایشان را
میگفتند. حضرت الیاس علیه السلام قوم را دعوت به حق پرستی نمود، تکذیب « بعل » گمراه کرده بود به پرستش بت که آن را
کردند. سلطان زن فاجرهاي داشت. زمان غیبت خود او را بجاي خود میگذاشت. آن ملعونه کاتب دانائی داشت که سیصد مؤمن را
از دست آن ملعونه از کشتن خلاص کرده بود، روي زمین زنا کارتر از آن زن نبود. از پادشاهان بنی اسرائیل نود فرزند داشت.
سلطان را همسایه صالحی بود که باغی جنب قصر شاه داشت و معیشت آن مرد از حاصل آن بود. در سفري که پادشاه رفت، آن زن
فرصت یافته مرد صالح را کشت و باغ را غصب نمود. حق تعالی بر آنها غضب فرمود، حضرت الیاس هر چند آنها را موعظه نمود
فایده نبخشید. آن حضرت را اهانت و تهدید قتل نمودند، طغیان و فساد آنها زیادتر شد. حق تعالی سوگند به ذات مقدس خود یاد
کرد که اگر توبه نکنند پادشاه و زن زانیه او را هلاك کند.
حضرت الیاس آنها را خبر داد، غضب آنها زیاد، قصد کشتن او را نمودند.
حضرت فرار و به صعبترین کوهها پناه برد. هفت سال از میوه درختان گذرانید، حق تعالی مکان او را مخفی نمود.
صفحه 150 از 372
ص: 153
پسر پادشاه را مرضی سخت عارض که از او ناامید شدند، هر چه عابدین بتان شفا را خواستند نتیجه نیفتاد. جمعی را به کوهی که
گمان داشتند الیاس آنجاست فرستاد استغاثه نمودند، حضرت از کوه پائین آمد فرمود: خدا مرا به شما فرستاده، رسالت پروردگار را
بشنوید، به شاه بگوئید خدا فرماید منم خداوندي که بجز من خدائی نیست، منم پروردگار بنی اسرائیل، خالق و رازق، میمیرانم و
زنده نمایم، تو شفاي پسر خود را از غیر من طلب کنی.
چون برگشتند قضیه را به او گفتند، شاه در خشم شد گفت: او را بگیرید و ببندید و براي من بیاورید که او دشمن من است. گفتند
او را دیدیم، ترسی از او در دل ما افتاد که نتوانستیم او را گرفت. شاه پنجاه نفر از شجاعان خود را دستور داد بروید، اول اظهار
ایمان به او نمائید بعد او را گرفته نزد من آرید. آنها رفتند بالاي کوه متفرق و ندا کردند: اي پیغمبر خدا ظاهر شو براي ما که به تو
ایمان آوردهایم. حضرت الیاس به طمع ایمان آنها عرض کرد اگر اینها صادقند مرا رخصت فرما نزد آنها روم و اگر دروغ گویند
آتشی بر آنها بفرست شرّ آنها را دفع، فورا آتشی ظاهر و همه ایشان را سوزانید.
خبر به شاه رسید، خشم او زیاد، کاتب زنش را که مؤمن بود با جمعی همراه کرد و به ایشان گفت که الحالی ایمان آوریم و توبه
کنیم. کاتب حضرت الیاس را ملاقات و قضیه را نقل نمود، حق تعالی وحی فرمود که آنچه شاه پیغام فرستاده همه مکر و حیله و
میخواهد تو را بکشد، کاتب را بگو تو نترس، من پسر او را میمیرانم، مشغول تعزیه داري شود ضرر به تو نرساند. چون کاتب با
خلاصه چون الیاس از میان آنها خارج شد دشمن را بر .«1» آنها برگشتند، درد فرزند عظیم و فوت نمود و الیاس به سلامت ماند
سلطان مسلط، او و زنش را کشت میان آن باغ انداخت سباع آنها را خوردند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 129 ] ... ص : 153
( وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ ( 129
__________________________________________________
.395 - 1) بحار الانوار، ج 13 ، ص 393 )
ص: 154
وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ: و بگذاشتیم ثنا را به او، فِی الْآخِرِینَ: در میان امت آخر الزمان اینکه،
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 130 ] ... ص : 154
اشاره
( سَلامٌ عَلی إِلْیاسِینَ ( 130
سَلامٌ عَلی إِلْیاسِینَ: سلام و تحیت و مکرمت بر الیاس و اتباع او که به خلوص عقیده تابع او بودند.
تتمه: ... ص : 154
در اخبار آل عصمت وارد شده که آل یاسین ائمه هدي باشند:
-1 علی بن ابراهیم قمی (رحمه اللّه) ذکر فرموده: خداوند عزّ و جلّ آل محمد علیهم السلام را فرمود: (و ترکنا علیه فی الاخرین
.«1» سلام علی ال یس). (یس) حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله، و ال یس ال محمد علیهم السلاماند
صفحه 151 از 372
-2 معانی الاخبار- از حضرت صادق از آباء گرام از علی علیهم السلام در این آیه فرمود: یس محمّد صلّی اللّه علیه و آله و نحن ال
«2» . یس
.«3» -3 در جوامع- از ابن عباس: آل یس آل محمد، و (یس) اسمی از اسماء آن حضرت است
-4 سدي از ابی مالک که یکی از روات عامه است نقل نموده که مراد (یس) حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله، و از آل، اهل بیت
.«4» او مرادند
و « یا محمد صلّی اللّه علیه و اله » -5 سفیان ثوري از ابن عباس نقل نموده که: به لغت سریانی (یس) یا انسان است، و مراد از یا انسان
«5» . مراد آل یس، اهل بیت آن حضرت است
-6 وهب بن نافع از طریق اهل سنت از کادح از حضرت صادق علیه السلام، فرمود: از حضرت علی علیه السلام سؤال کردند از
معنی این آیه،
__________________________________________________
. 1) تفسیر قمی، (چ نجف 1387 ق) ج 2 ص 226 )
. 2) معانی الاخبار ( 1379 ق- تهران) ص 122 روایت 2. و نور الثقلین، ج 4، ص 432 ، ح 102 )
. 3) جوامع الجامع للطبرسی، (چ 1384 - ایران) ص 401 )
. 111 ، رقم 796 و 797 - 4) شواهد التنزیل (چ اول، بیروت) ج 2 ص 112 )
. 111 ، رقم 796 و 797 - 5) شواهد التنزیل (چ اول، بیروت) ج 2 ص 112 )
ص: 155
«1» . فرمود: (یس) حضرت محمد، و مائیم آل محمد علیهم السلام
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 131 ] ... ص : 155
( إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنِینَ ( 131
إِنَّا کَ ذلِکَ: بدرستی که همچنانکه جزاي عمل و نام الیاس را در میان مردم بلند گردانیدیم، همچنین، نَجْزِي الْمُحْسِنِینَ: پاداش
میدهیم نیکوکاران را و مرتبه ایشان را بلند میکنیم.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 132 ] ... ص : 155
( إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ ( 132
إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ: بدرستی که الیاس از بندگان گرویدگان و مخلص بارگاه بود.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 133 ] ... ص : 155
( وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ( 133
بعد از آن به جهت تنبیه عباد و انذار اهل عناد قصه قوم لوط را فرماید:
وَ إِنَّ لُوطاً: و بدرستی که لوط بن هرون علیهما السلام که برادر زاده حضرت ابراهیم علیه السلام بود، لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ: هر آینه از
جمله فرستادگان بسوي اهل سدوم است.
صفحه 152 از 372
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 134 ] ... ص : 155
( إِذْ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِینَ ( 134
إِذْ نَجَّیْناهُ: یاد آور زمانی را که نجات دادیم او، وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِینَ: و اهل بیت او را از عذاب استیصال.
__________________________________________________
. 1) شواهد التنزیل ج 2 ص 110 ، ذیل روایت 793 )
ص: 156
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 135 ] ... ص : 156
( إِلاَّ عَجُوزاً فِی الْغابِرِینَ ( 135
إِلَّا عَجُوزاً: مگر پیره زنی که زوجه لوط بود که با او از شهر سدوم بیرون نیامد و قرار گرفت، فِی الْغابِرِینَ: در میان بازماندگان به
عذاب و نکال.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 136 ] ... ص : 156
( ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ ( 136
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ
: پس هلاك کردیم دیگران را از قوم او به جهت کفر و فسق و دمار از روزگار ایشان برآوردیم و دیار ایشان را زیر و رو ساختیم.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 137 ] ... ص : 156
( وَ إِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِمْ مُصْبِحِینَ ( 137
وَ إِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِمْ
: و بدرستی که شما گروه قریش هر آینه میگذرید بر منازل و مساکن ایشان در تجارت شام، مُصْبِحِینَ
: در حالتی که در آیندهاید در صباح.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 138 ] ... ص : 156
( وَ بِاللَّیْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ ( 138
وَ بِاللَّیْلِ
: و در شب، یعنی روز و شب در مواطن ایشان مرور میکنید، در این صورت، أَ فَلا تَعْقِلُونَ
: آیا پس تعقل نمیکنید و به نظر عبرت اندیشه نمینمائید که عاقبت مکذبان و معاندان غیر از هلاکت نیست، چرا از کفر و ضلالت
و طغیان و عناد دست برنمیدارید.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 139 ] ... ص : 156
( وَ إِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ( 139
صفحه 153 از 372
ص: 157
بعد از آن قصه حضرت یونس علیه السلام را تذکر فرماید:
وَ إِنَّ یُونُسَ
: و بدرستی که یونس بن متی علیه السلام، لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ
: هر آینه از جمله پیغمبران است که مبعوث شد بر اهل نینوا و بعد از دعوت قوم و تکذیب آنان و حرمان از ایمان ایشان، بیرون
رفت. چون اثر عذاب ظاهر شد، قوم ایمان آوردند به تفصیلی که در سوره یونس مذکور شد. چون حضرت یونس علیه السلام از
هلاك نشدن قوم خبردار شد از اندیشه آنکه قوم مبادا او را به کذب نسبت دهند روي به جانب دریاي هند نهاد، حق تعالی اخبار
فرماید:
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 140 ] ... ص : 157
( إِذْ أَبَقَ إِلَی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ ( 140
إِذْ أَبَقَ
: یاد بیاور زمانی را که قبل از نزول وحی الهی از میان قوم بیرون رفت، إِلَی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ
: به سوي کشتی که مملو بود از مردمان و امتعه.
در لغت به معنی گریختن بنده است از مولاي خود، و چون حضرت یونس علیه السلام بدون اذن پروردگار از « اباق » نکته: اصل
شهر بیرون رفت، لذا تعبیر به اباق در غایت حسن باشد، چون حضرت داخل و کشتی در میان آب آمد، بایستاد، ملاحان گفتند بنده
گریختهاي در کشتی باشد که از حرکت مانده. بنا به عادت سابقه که هر وقت بندهاي گریخته بود او را میان آب انداختی، حضرت
یونس فرمود: بنده گریخته منم. گفتند: حاشا تو بنده صالحی و آثار صلاح از سیماي تو هویداست، فرمود: من خود را بهتر از شما
میشناسم.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 141 ] ... ص : 157
( فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ ( 141
چون گفتگو زیاد نمودند فرمود قرعه زنید اگر به نام من آمد مرا به دریا اندازید:
فَساهَمَ
: پس قرعه زدند به اهل کشتی سه نوبت، به روایتی چهل نوبت،
ص: 158
فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ
: پس گشت یونس از قرعه افتادگان، یعنی در جمیع نوبت قرعه به نام یونس برآمد. اهل کشتی خواستند او را به دریا اندازند، حق
تعالی امر فرمود به ماهی که او را دریاب و در شکم خود محافظت نما به طوري که هیچ جراحتی به او وارد نیاید، من او را طعمه تو
نساختم. ماهی به کنار دریا دهن باز کرد، ملاحان او را به طرف دیگر بردند، باز همانجا پدید آمد. به طرف دیگر بردند، باز ماهی
پیدا شد. یونس دانست در این حکمتی است، خود را به دریا انداخت.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 142 ] ... ص : 158
صفحه 154 از 372
( فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِیمٌ ( 142
فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ: پس به یکبار او را فرو برد ماهی، وَ هُوَ مُلِیمٌ: و او به جهت ترك اولی مستحق ملامت بود، یا خود را ملامت کننده
بود به ترك اولی که بدون اذن الهی از شهر خارج شد.
تنبیه: این مطلب ثابت شده که انبیاء از اول عمر تا آخر معصوم میباشند، گناه و خطا و سهو و نسیان از آنها صادر نگردد، زیرا قابل
شأن و رتبه نبوت کسی است که جمیع قواي طبیعیه و حیوانیه و نفسانیه او مطیع و منقاد و مقهور عقل او شده باشد و کسی که جمیع
قواي او تابع عقل او شوند محال است که نافرمانی از او سرزند به جهت آنکه تمام معاصی در نظر عقل قبیح است، و هر که معصیتی
از او صادر شود تا یکی از قواي نفسانی مانند غضبی یا شهوي بر عقل غالب نشود محال باشد صدور معصیت پس بنابراین آیاتی که
موهم صدور معصیت باشد، تأویل شود به ترك اولی، چه نافرمانی در ترك اولی نیز میباشد، زیرا شایسته مقام تقرب و جلالت
شأن انبیاء نباشد خلاف اولی نمودن، و این نسبت به انبیاء به اسم گناه اطلاق شده، لذا فرمودهاند: (حسنات الابرار سیئات المقربین)
بنا براین شایسته حضرت یونس نبود که بدون امر الهی از شهر خارج شود.
تتمه: علامه مجلسی (رحمه اللّه) روایت نموده از ابو بصیر که از حضرت صادق ص: 159
علیه السلام پرسید که به چه سبب خدا عذاب را از قوم یونس گردانید و حال آنکه نزدیک سر ایشان رسیده بود و به امتهاي دیگر
این کار نکرد؟ فرمود: زیرا در علم الهی بود که از ایشان بر طرف خواهد کرد براي توبه ایشان، و این امر را به یونس خبر نداد براي
حضرت «1» . آنکه میخواست که او را فارغ گرداند براي بندگی خود در شکم ماهی، پس مستوجب ثواب و کرامت خدا گردد
«2» .( یونس علیه السلام در تاریکیهاي دریا خدا را ندا نمود: (لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 143 ] ... ص : 159
( فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ ( 143
فَلَوْ لا أَنَّهُ: پس اگر نه آن است که یونس، کانَ مِنَ الْمُسَ بِّحِینَ: بود از تسبیح کنندگان در شکم ماهی یا از نماز گزارندگان در مدت
عمر یا از ذکر کنندگان،
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 144 ] ... ص : 159
( لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ ( 144
لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ: هر آینه درنگ کردي در شکم ماهی، إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ: تا روزي که برانگیخته شوند مردمان، اما به برکت ذکر، او را
از زندان امتحان نجات دادیم. مدت مکث او در شکم ماهی سه روز یا بیست یا چهل روز بود و ماهی او را در هفت دریا بگردانید
تا غرایب دریا مشاهده کرد.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 145 ] ... ص : 159
( فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقِیمٌ ( 145
__________________________________________________
1) حیاة القلوب (چ اسلامیه) ج 1، باب 30 ، ص 459 . و بحار الانوار ج 14 ص 386 روایت 3 بنقل از علل الشرایع. )
. 2) سوره انبیاء آیه 87 )
ص: 160
صفحه 155 از 372
فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ: پس بیفکند او را ماهی به زمین هموار، یعنی امر فرمودیم به ماهی تا به ساحل دریا آمده او را از اندرون خود بیرون
آورده بیفکند به صحرائی که خالی بود از درخت و گیاه و کوه، وَ هُوَ سَ قِیمٌ: و حال آنکه او بیمار بود، یعنی ضعیف و نحیف مانند
طفلی که از مادر متولد شود چون گوشت سرخ بود.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 146 ] ... ص : 160
( وَ أَنْبَتْنا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِنْ یَقْطِینٍ ( 146
وَ أَنْبَتْنا عَلَیْهِ: و برویانیدیم بر بالاي سر او، شَجَرَةً مِنْ یَقْطِینٍ: درختی از کدو تا برگهاي خود او را سایه کرد و از حرارت آفتاب او را
نگهداشت. خاصیت درخت کدو آنست که مگس گرد آن نگردد.
از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله پرسیدند که یا رسول اللّه چرا کدو را بسیار دوست میداري؟ فرمود: درخت برادر من یونس
.«1» است
از ابن عباس و ابن مسعود نقل شده: چون یونس از شکم ماهی بیرون آمد، مانند جوجه مرغ که پر نداشته باشد میلرزید. حق تعالی
«2» . برّه کوهی را امر فرمود تا پستان در دهن او مینهاد تا وقتی که پوست او محکم و گوشت او به حالت اولیه برگشت
خطاب شد برو به جانب قوم که ایمان آوردند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 147 ] ... ص : 160
( وَ أَرْسَلْناهُ إِلی مِائَۀِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ ( 147
وَ أَرْسَلْناهُ: و فرستادیم یونس را دیگر بار، إِلی مِائَۀِ أَلْفٍ: بسوي صد هزار
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، ج 8، ص 22 )
2) بحار الانوار ج 14 ص 406 ، بنقل از مجمع البیان. [...] )
ص: 161
نفر، یعنی فرمودیم که مخیري در رفتن بسوي این گروه، أَوْ یَزِیدُونَ: یا بسوي جماعتی که زیادهاند از آن. این کلام اشاره است به
کثرت عدد ایشان در رأي العین، یعنی ایشان در بسیاري عدد بر وجهی بودند که چون ناظر در کثرت ایشان نظر میکرد میگفت.
صد هزارند یا زیادتر، و در عدد آنها تا صد و هفتاد هزار گفتهاند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 148 ] ... ص : 161
اشاره
( فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ إِلی حِینٍ ( 148
چون خبر به اهل نینوا رسید که حضرت یونس آمد، شاه با تمام به استقبال بیرون آمدند:
فَآمَنُوا: پس ایمان آوردند یا تجدید نمودند ایمان را، فَمَتَّعْناهُمْ إِلی حِینٍ:
پس بهرهور ساختیم ایشان را از منافع و لذایذ و اعمار و اموال تا هنگام انقضاي آجال.
تتمه: ... ص : 161
صفحه 156 از 372
در ذیل حدیثی حضرت صادق علیه السلام فرماید: چون ماهی رسید به دریائی که قارون در آن بود، قارون صدائی شنید که پیشتر
نشنیده بود، پس گفت به آن ملکی که موکل او بود: این چه صدا باشد؟ ملک گفت: صداي تسبیح حضرت یونس علیه السلام
است در شکم ماهی. گفت: آیا اذن دهی با او تکلم کنم؟ گفت: آري. پرسید: اي یونس، هارون چه شد؟ گفت: فوت نمود، قارون
گریست، پرسید: موسی چه شد؟ گفت: فوت شد، قارون گریست خطاب شد از حق تعالی به آن ملک تخفیف ده عذاب را بر
«1» . قارون براي رقّت او بر خویشان خود
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 149 ] ... ص : 161
( فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّکَ الْبَناتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ ( 149
__________________________________________________
1) بحار الانوار ج 14 ص 400 ذیل روایت 13 بنقل از تفسیر العیاشی. )
ص: 162
بعد از آن به جهت رد نسبت به ساحت الهی فرماید:
پس طلب حکم کن بر وجه تقریع و سرزنش از این مشرکان، أَ لِرَبِّکَ الْبَناتُ: آیا مر پروردگار تو را « استفهام تقریعی » : فَاسْتَفْتِهِمْ
دختران است، وَ لَهُمُ الْبَنُونَ: و براي ایشان است پسران، یعنی از ایشان بپرس آیا چگونه است که اضافه دختران را به پروردگار و
پسران را براي نفس خود اختیار مینمائید و از دختران مستکرهید و بدان جهت ایشان را زنده به گور میکنید.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 150 ] ... ص : 162
اشاره
( أَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِکَۀَ إِناثاً وَ هُمْ شاهِدُونَ ( 150
أَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِکَ ۀَ إِناثاً: یا آنکه آیا ما آفریدهایم ملائکه را زنان، وَ هُمْ شاهِدُونَ: و حال آنکه ایشان حاضر بودند وقت خلق شدن
آنان، یعنی چون ایشان نزد آفریدن ملائکه حاضر نبودند، چگونه حکم به انوثیت ایشان میکنند.
بیان: ... ص : 162
اطلاق انوثیت نه از روي معرفت و علم و شهود است بلکه از غایت جهل باشد، و گذشته از شرك مرتکب چند چیز دیگر شدهاند
که هر یک موجب خلود آنهاست در جهنم: 1- تجسم در باره ذات سبحانی، زیرا ولادت مخصوص است به اجسام. 2- تفضیل
نفوس خود بر خالق سبحان، چه اخس جنسین را مخصوص او، و ارفع را براي خود اختیار کردهاند. 3- استهانت ملائکه که اکرم
مخلوقات و اقرب بدرگاه سبحانی، زیرا به تأنیث ایشان قائل شدهاند و حق سبحانه به جهت شناعت و فظاعت این گفتار، ابطال و
انکار ایشان در آیات کثیره فرماید از جمله:
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 151 ] ... ص : 162
( أَلا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْکِهِمْ لَیَقُولُونَ ( 151
ص: 163
صفحه 157 از 372
أَلا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْکِهِمْ: بدان و آگاه باش بدرستی که این کفار از دروغ و افتراي خود،
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 152 ] ... ص : 163
( وَلَدَ اللَّهُ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ ( 152
لَیَقُولُونَ وَلَدَ اللَّهُ: هر آینه میگویند فرزند آورد خداي تعالی به تزویج، و ملائکه دختران اویند، وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ: و بدرستی که
ایشان در نسبت دادن به او سبحانه هر آینه دروغگویانید.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 153 ] ... ص : 163
( أَصْطَفَی الْبَناتِ عَلَی الْبَنِینَ ( 153
أَصْطَفَی الْبَناتِ: آیا برگزید خداي تعالی دختران را که مکروه طباع شمایند، عَلَی الْبَنِینَ: بر پسران که سبب افتخار و استظهار شمایند،
یعنی شما با وجود ناقصیت و عجز، اختیار پستتر نمیکنید، پس ذاتی که قادر مطلق و مالک کافه خلق باشد چگونه اختیار پستتر
نماید.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 154 ] ... ص : 163
( ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ ( 154
ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ: چیست شما که در این قسمت چگونه حکم میکنید براي او سبحانه و نسبت میدهید به ذات او چیزي را
که از مقتضاي عقل در نهایت بعد است.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 155 ] ... ص : 163
( أَ فَلا تَذَکَّرُونَ ( 155
أَ فَلا تَذَکَّرُونَ: آیا پس تفکر نمیکنید و اندیشه نمینمائید که ذات اقدس سبحانی را زن و فرزند نباشد، زیرا موجب نقص و احتیاج
و امکان، و ذات
ص: 164
ذو الجلال از عوارضات جسم و جسمیت منزه و متعالی خواهد بود به برهان عقل و دلیل شرع.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 156 ] ... ص : 164
( أَمْ لَکُمْ سُلْطانٌ مُبِینٌ ( 156
أَمْ لَکُمْ سُلْطانٌ مُبِینٌ: آیا مر شما راست در این مدعا و گفتار حجتی روشن و هویدا یعنی برهان واضح شما دارید.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 157 ] ... ص : 164
( فَأْتُوا بِکِتابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ ( 157
فَأْتُوا بِکِتابِکُمْ
صفحه 158 از 372
: پس بیاورید کتاب خود را که از آسمان نازل شده باشد و مشتمل بود بر آنکه ملائکه بنات اللّهاند، إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ
: اگر هستید شما راستگویان در این دعوي، و چون که دلیل عقلی و سمعی بر وفق مدعاي خود ندارید، پس از کجا و به چه سبب
این حکم میکنید و به چه وجه اثبات این ادعا نمایئد.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 158 ] ... ص : 164
( وَ جَعَلُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجِنَّۀِ نَسَباً وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّۀُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ ( 158
وَ جَعَلُوا بَیْنَهُ: قرار دادند کافران میان ذات سبحانی، وَ بَیْنَ الْجِنَّۀِ نَسَباً:
و میان طایفه جن نسبتی و علاقه و پیوندي، وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّۀُ: و هر آینه میدانند جن بدرستی که قایل این قول، إِنَّهُمْ لَمُحْ َ ض رُونَ:
هر آینه حاضر شدگانند در روز حساب براي چشیدن عذاب و عقاب به جهت این گفتار ناصواب. و نزد بعضی مراد از جن
ملائکهاند، چه هر چه مخفی باشد عرب آن را جن گویند بنابراین معنی آنکه: کفار گفتند میان خدا و ملائکه نسبتی پیدا کردند و
و ملائکه میدانند که ایشان را در قیامت « الملائکۀ بنات اللّه » گفتند
ص: 165
حاضر خواهند کرد و از این مقال از ایشان سؤال خواهند نمود و بدین مدعاي کذب و محال، عذاب و نکال خواهند چشید.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 159 ] ... ص : 165
( سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ ( 159
سُبْحانَ اللَّهِ: پاك و منزه است خداي تعالی، عَمَّا یَصِ فُونَ: از آنچه وصف میکنند کافران از نسبت قرابت و اضافه ولادت به ذات
اقدس او. همه کفار به ساحت کبریائی جسارت میورزند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 160 ] ... ص : 165
( إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ( 160
إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِ ینَ: مگر بندگان خدا که پاك کرده شدگانند از لوث شکوك و شایبه شبهات که ایشان به کلمه حمد و ثنا
ستایش حضرت احدیث میکنند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 161 ] ... ص : 165
( فَإِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ ( 161
بعد از آن مطلب به جمیع مشرکان فرماید:
فَإِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ: پس بدرستی که شما معاشر اهل کفر و شرك و آنچه میپرستید یا به آنچه عبادت میکنید از بتان،
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 162 ] ... ص : 165
( ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ بِفاتِنِینَ ( 162
ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ: نیستید هیچکدام بر خداي تعالی، بِفاتِنِینَ: تباه کنندگان بندگان او به اغوا و اضلال،
ص: 166
صفحه 159 از 372
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 163 ] ... ص : 166
اشاره
( إِلاَّ مَنْ هُوَ صالِ الْجَحِیمِ ( 163
إِلَّا مَنْ هُوَ صالِ الْجَحِیمِ: مگر آن کسی که او در آینده است به آتش سوزان، یعنی شما و معبودان شما هیچکدام نمیتوانید که
اغواي بندگان کنید بر خدا به این وجه که بر او غالب شوید و بندگان او را از دین او برگردانید مگر جماعتی که علم الهی تعلق
گرفته باشد که به سوء اختیار خودشان مرتد شوند و بر صفت کفر بمیرند و به جهنم روند.
تنبیه: ... ص : 166
این مطلب ثابت شده که علم الهی به کفر و عصیان بندگان، موجب کفر و عصیان آنان نگردد، بلکه سوء اختیار ایشان کفر و
عصیان را سبب میباشد و البته شخص عاقل فهیم حکم نماید به آنکه علم سبحانی مدخلیت ندارد در فعل بندگان علم ازلی علت
عصیان کردن، در نزد حکیم غایت جهل بود.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 164 ] ... ص : 166
( وَ ما مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ ( 164
بعد از آن در رد قول آنانکه ملائکه را معبودان خود و به پرستش آنها اقدام کردند، جبرئیل را امر فرماید که حبیب مرا از عبودیت
خود و ابناي جنس خود خبر ده و بگو که:
وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ: نیست از ما هیچکس مگر آنکه مر او را براي عبادت، مَقامٌ مَعْلُومٌ: جائی است مقرر شده که در آن به پرستش او
سبحانه مشغول و از آنجا تجاوز نمیکند، یعنی هر یکی از ما را مقامی است از عبادت که بعضی راکع، بعضی ساجد، بعضی قائم
که هیچکدام از آن حالت به حالت دیگري منتقل نشویم، پس چون مخلوق و مربوب او سبحانه باشیم و به بندگی او از روي خوف
و خشیت و خضوع به عبادت مشغول هستیم، چگونه لیاقت رتبه معبودیت و ربوبیت داشته باشیم.
ص: 167
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 165 ] ... ص : 167
( وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ ( 165
وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ: و بدرستی که هر آینه ما صف کشیدگانیم به اقدام در موضع عبادت و موقف طاعت که استطاعت آن ندارد از
آن تجاوز نماید و بالهاي خود را گستردهایم براي امتثال اوامر سبحانی.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 166 ] ... ص : 167
اشاره
( وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ ( 166
وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ: و بدرستی که ما تسبیح کنندگانیم ذات خداوند به او تنزیه نمایندگانیم از آنچه سزاوار مقام ربوبی نیست. ابن
صفحه 160 از 372
عباس گفته در آسمان یک شبر یافت نشود مگر آنکه آنجا ملکی به تسبیح الهی مشغول است.
تتمه: ... ص : 167
گرچه ظاهرش در حق ملائکه است، و لکن علی بن ابراهیم قمی (رحمه اللّه) از حضرت صادق علیه « وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ » آیه
«1» . السلام فرماید: این آیه نازل شده در حق ائمه و اوصیاء آل محمد علیهم السلام
حضرت صادق علیه السلام فرماید: کنّا انوارا صفوفا حول العرش نسبّح « وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَ بِّحُونَ » و نیز در آیه
فیسبّح اهل السّماء بتسبیحنا الی ان هبطنا الی الارض فسبّحنا فسبّح اهل الارض بتسبیحنا و انّا لنحن الصّافوّن و انّا لنحن المسبّحون:
بودیم ما انوار صفوف زده در حول عرش، ما تسبیح مینمودیم.
پس تسبیح میکردند اهل آسمانها به سبب تسبیح ما تا وقتی که هبوط نمودیم بسوي زمین، پس ما تسبیح نمودیم، پس تسبیح
«2» . نمودند اهل زمین به سبب تسبیح ما
شأن نزول: ... ص : 167
مشرکان میگفتند اگر کتابی به ما نازل میشد، ما از شرك دست برداشته منقاد میشدیم و اوامر و نواهی آن را اطاعت مینمودیم،
چنانچه
__________________________________________________
. 1) تفسیر قمی (چ نجف 1387 ق) ج 2 ص 227 و 228 )
. 2) تفسیر قمی (چ نجف 1387 ق) ج 2 ص 227 و 228 )
ص: 168
جماعتی که پیش از ما بودند تورات و انجیل بر ایشان نازل شد ایمان آوردند.
چون قرآن که اشرف کتب سماوي است نازل شد ایمان نیاوردند و بر کفر افزودند، حق تعالی حضرت رسالت را اخبار فرمود که:
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 167 ] ... ص : 168
( وَ إِنْ کانُوا لَیَقُولُونَ ( 167
وَ إِنْ کانُوا لَیَقُولُونَ: و بدرستی که بودند کفار قریش پیش از بعثت میگفتند:
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 168 ] ... ص : 168
( لَوْ أَنَّ عِنْدَنا ذِکْراً مِنَ الْأَوَّلِینَ ( 168
لَوْ أَنَّ عِنْدَنا ذِکْراً: اگر میبود نزد ما کتابی که متضمن ذکر و نصیحت باشد، مِنَ الْأَوَّلِینَ: از جنس کتب پیشینیان، یعنی اگر بر ما نیز
کتابی نازل میشد مانند سابقین،
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 169 ] ... ص : 168
( لَکُنَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ( 169
لَکُنَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِ ینَ: هر آینه بودیم ما از بندگان خدا به اخلاص عبادت کنندگان یا از بندگان خدا پاك کرده شدگان از لوث
صفحه 161 از 372
شرك و کفر.
چون قرآن نزول اجلال یافت،
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 170 ] ... ص : 168
( فَکَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ ( 170
فَکَفَرُوا بِهِ: پس کافر شدند به آن، فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ: پس زود باشد که بدانند عاقبت کفر و شرك خود را که آن مغلوبیت در دنیا و
عقوبت در عقبی است.
ص: 169
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 171 ] ... ص : 169
( وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِینَ ( 171
بعد از آن به جهت زیادتی تهدید و وعید ایشان فرماید:
وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا: و هر آینه بتحقیق پیشی گرفته است سخن ما، لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِینَ: هر آینه به بندگان ما که پیغمبران و فرستادگان
از جانب ما هستند و آن سخن اینست که:
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 172 ] ... ص : 169
( إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ ( 172
إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ: بدرستی که ایشان هر آینه نصرت داده شدگانند.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 173 ] ... ص : 169
اشاره
( وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ ( 173
إِنَّ جُنْدَنا
: و بدرستی که لشگریان ما که متابعان انبیاي ما هستند،هُمُ الْغالِبُونَ
: هر آینه ایشان غلبه کنندگانند بر کافران در دنیا و عقبی: اما در دنیا به نصب حجج و دلایل و معارك جهاد اما در عقبی به علو
«1» .« وَ الَّذِینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَۀِ » : شأن ایشان بر آنها چنانچه فرماید
تنبیه: ... ص : 169
بدانکه مغلوبیت در بعضی موارد به سبب ظاهر نسبت به انبیاء و اولیاء، قادح آیه شریفه نباشد، زیرا شخص عاقل بصیر که تدبر و
تأمل در عاقبت امر نماید هر آینه دریابد صدق فرمایش الهی را که غلبه به حجت و برهان انبیاء و اولیاء محقق و نصرت و غلبه واقعیه
آنها در عالم مسلم باشد. سیر تاریخی این امر را ثابت گرداند که یاغیان و طاغیان عاقبت الامر نابود و آثار آنها بکلی محو
__________________________________________________
صفحه 162 از 372
. 1) بقره/ 212 )
ص: 170
گردید، و لکن حق و حقانیت انبیاء و اولیاء و نام نیک ایشان برقرار ماند شاهد بزرگ داله بر تحقق و ثبوت این مطلب قضیه فاجعه
عاشوراي حضرت حسینی سلام اللّه علیه میباشد که تمام عالم و عالمیان را آگاه ساخته، دیده بصیرت بگشا و منظره عصر آن
وجود مقدس را مشاهده نما با آنکه کثرت معاندین از آل سفیان و آل مروان و آل زیاد عالم را پر کرده و با نهایت شناعت و ملعنت
و هتاکی و بیباکی یزید ملعون و تابعان او ظهور و بروز دادند و پافشاري و جدیت را بر محو آثار نبوت نمودند و خود آن حضرت
و بنی هاشم و اصحاب باوفاي او را شهید کردند، ندانستند به هیاهو و رجالکی نور شمس ولایت حضرت حسینی علیه السلام را
نتوانند محو و خاموش کنند که بعد از هزار و سیصد سال غالبیت آن حضرت و مغلوبیت یزید ملعون، اظهر من الشمس و حقیقت و
به منصه ظهور و برقرار باشد. « إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ » حقیت
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 174 ] ... ص : 170
( فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّی حِینٍ ( 174
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ: پس روي بگردان از ایشان، حَتَّی حِینٍ: تا آن هنگام که امر به قتال شود و زمان امهال بسر آید و وعده نصرت ظهور
یابد.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 175 ] ... ص : 170
اشاره
( وَ أَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ ( 175
وَ أَبْصِرْهُمْ: و ببین حال ایشان را از اسیري و کشتن و عذاب آخرت، فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ: پس زود باشد که ببینند ایشان فتح و نصرت تو
را در دنیا و علوّ شأن و رفعت درجه تو را در عقبی.
نکته: ... ص : 170
امر به ابصار که دال است بر وجود مبصر، اشاره است بر قرب تحقق وقوع آن بر وجهی که گوئیا آن حال منظور نظر است. این کلام
متضمن تسلیه خاطر مبارك حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و اخبار از مغیبات است زیرا این
ص: 171
وعده نصرت به اندك زمانی صورت وقوع یافت.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 176 ] ... ص : 171
( أَ فَبِعَذابِنا یَسْتَعْجِلُونَ ( 176
چون کفار وعید (فَسَوْفَ یُبْصِ رُونَ) را شنیدند، گفتند آیا آنچه این شخص میگوید کی محقق شود و در چه زمان وقوع یابد آیه
شریفه نازل شد:
أَ فَبِعَذابِنا یَسْتَعْجِلُونَ: آیا به عذاب ما طلب تعجیل میکنند و در آن شتاب زدگی مینمایند،
صفحه 163 از 372
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 177 ] ... ص : 171
( فَإِذا نَزَلَ بِساحَتِهِمْ فَساءَ صَباحُ الْمُنْذَرِینَ ( 177
فَإِذا نَزَلَ بِساحَتِهِمْ: پس آن هنگام که فرود آید آن عذاب به میان سراي ایشان، فَساءَ صَباحُ الْمُنْذَرِینَ: پس بد صبحی باشد صبح بیم
شدگان. چون در میان عرب قتل و غارت بسیار و هر لشکري که قصد قبیلهاي داشتند شبیخون میزدند و در وقت صبح که موقع
خواب بود بسر آنها میریختند و آنها را مستأصل میساختند، از این جهت صباح نامیدند هرچند در وقت دیگر وقوع یافتی و حق
تعالی تشبیه فرموده که ناگهانی عذاب براي ایشان وارد و همه را مستأصل گرداند، اشارت است به آنکه عظمت عذاب آنها بر
وجهی باشد که گنجایش هیچ مکانی نداشته باشد مگر فضاي واسع.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 178 ] ... ص : 171
( وَ تَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّی حِینٍ ( 178
پس به جهت تأکید کلام سابق فرماید:
وَ تَوَلَّ عَنْهُمْ: و رو بگردان و اعراض کن اي پیغمبر از ایشان، حَتَّی حِینٍ:
ص: 172
تا انقضاي امهال، یعنی زمان قتال و جدال یا وقت دیدن عقوبت و نکال.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 179 ] ... ص : 172
اشاره
( وَ أَبْصِرْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ ( 179
وَ أَبْصِرْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ: و ببین غلظت عذابی را که به ایشان نازل شود، پس زود باشد که ببینند مغلوبیت و سایر انواع عذاب خود را
و غالبیت و اصناف ثواب تو را.
نکته: ... ص : 172
نزد بعضی این کلام بر سبیل تأسیس است نه تاکید، و مراد به اول عذاب دنیا، و به دوم عذاب آخرت است.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 180 ] ... ص : 172
( سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ ( 180
بعد تنزیه ذات یگانه خود را فرماید:
سُبْحانَ رَبِّکَ: منزّه و مبرّاست پروردگار تو، رَبِّ الْعِزَّةِ: که خداوند غلبه و قوت است، عَمَّا یَصِ فُونَ: از آنچه وصف میکنند او را
مشرکان و نسبت به ذات کبریائی او گویند از اتخاذ اولاد و شریک. اضافه رب به عزت به جهت اختصاص آنست به او، زیرا عزت
هر عزیزي و اعزاز هر معزّي به او منتهی شود.
تبصره: آیه شریفه با آنکه مشعر به توحید است، جامع جمیع صفات سلبیه و ثبوتیه است.
صفحه 164 از 372
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 181 ] ... ص : 172
( وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ ( 181
بعد از تنزیه ذات خود بر طریق تعمیم، جمیع انبیاي خود را تسلیم فرماید:
وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ: و سلام و تحیت بر فرستادگان است که مبلغ
ص: 173
رسالت الهی و متحمل آزار امت باشند. نزد بعضی خبر در معنی امر، تقریر آنکه (سلموا علیهم) اي بندگان سلام کنید بر جمیع
پیغمبران.
[سوره الصافات ( 37 ): آیه 182 ] ... ص : 173
اشاره
( وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ ( 182
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ: حقیقت هر ستایش و ثناي جمیل و وصف جلیل از ازل تا ابد مختص است مر ذات خداي را که مستجمع
تمام صفات کمالیه و منزه از کلیه نقایص و سزاوار پرستش باشد آن خدائی که پروردگار عالمیان است از ملائکه و جن و انس و
نباتات و جمادات و غیر آنها و تربیت کننده همه آنها است. مراد تعلیم بندگان است که به چه کیفیت سلام گویند بر انبیاء و به چه
نوع حمد خدا را نمایند بر آنچه انعام فرموده از ارسال رسل و انزال کتب و توفیق ایمان و حسن عاقبت و غیر آن.
تتمه: ... ص : 173
چون این سوره مشتمل است بر آنچه کفار میگفتند نسبت به ذات سبحانی از اوصاف نالایق و اذیت رسولان از آنها، لذا ختم این
سوره فرمود بر تنزیه ذات خود از اوصاف مذکوره و تسلیم رسولان به تحیات مرضیه و حمد بر عواقب حسنه، و از این جهت آن را
بر تسلیم مؤخر داشته.
اصبع بن نباته از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام روایت نموده: من اراد ان یکتال بالمکیال الاوفی من الاجر یوم القیمۀ فلیکن اخر
کلامه من مجلسه سبحان ربّک ربّ العزّة عمّا یصفون: هر که میخواهد بر او بپیمایند مزد ثواب او را به پیمانه تمامتر، باید آخر
«1» «. سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ تا آخر سوره » کلام او از مجلس او این باشد
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان ج 4 ص 463 )
ص: